یک آسمان مهربانی (شعر)

من هستم و کولهباری ای آشنای همیشه!
قصد سفر دارم، امّا بیتو برای همیشه
آغاز دلدادگی بود فصل وداع من و تو
مثل شبح رفت و گم شد در انتهای همیشه
روییده صدها گل عشق از دفتر خاطراتت
بوی تو را میشناسم ای آشنای همیشه!
دیشب دلت را شکستم از پشت درهای بسته
امشب دلم کرده پیدا حالوهوای همیشه
چون زورقی میکشانی پای مرا هم به دریا
لطف خدا همرهت باد ای ناخدای همیشه!
دیگر نباید بمانم در این دیاری که بیتو است
از تو نشانی ندارد این بیصفای همیشه
زیبا بود، مرا به فکر فروبرد و تأثیر خوبی داشت.