خاطره‌ی آقای طاهر داستانی در باره‌ی حضرت استاد بِنیسی

بسم الله الرّحمان الرّحیم

این متن، خاطره‌ای از آقاى طاهر داستانى، پسر بزرگ حضرت استاد استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در باره‌ی ایشان است.


در سال 1383 مقام معظّم رهبری ـ دامت بركاته. ـ به نمايشگاه بين‌المللى كتاب تهران تشريف آورد و پس از تماشاى كتاب‏‌هاى چند غرفه، به مقابل غرفه‌ی ما رسيد، سلامى زيبا داد و لبخندى را كه هميشه بر لبانش جارى است، نثار وجودم كرد.

     سپس كتاب «شيرخداى آذربايجان» (زندگينامه‌ی دوران كودكى و جوانى پدرم) را با دقّت تمام بررسى كرد.

     هنگامى كه به آقا عرض كردم: «ايشان بيش‏تر از 500 كتاب نوشته!»، لحظاتى چشمان زيبا و حيرت‏‌انگيزش را به عكس پدرم دوخت و چند بار گفت: «بنيس. بنيس. بنيس.»

     بنده آن كتاب و كتاب «اميد آينده» را به ایشان تقديم كردم؛ سپس ايشان پرسيد: «آيا شما پسرشان هستيد و ايشان در قيد حياتند؟» عرض كردم: «بله.» فرمودند: «سلام مرا به ایشان برسانید!»

     آن‏‌گاه با لبخندى دوست‏‌داشتنى خداحافظی کرد و به راهش ادامه داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته‌های مشابه:

دکمه بازگشت به بالا