نجات نوزاد از دل آتش

نجات نوزاد از دل آتش

حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی

پنج‌شنبه‌شب، ۲ / ۱۲ / ۱۴۰۳، بی‌حوصله بودم. عزیزی فهمید و مرا به خانه‌اش برد تا شاید بر اثر دورهمی معنوی و علمی، شاداب شَوم و به لطف الاهی شدم.

همسرش نقل کرد که شما در یک سخنرانی‌ دربارۀ کیفرهای سقط جنین صحبت کردید.

پس از یکی ـ دو روز، یکی از دوستانم به خانۀ ما آمد؛ در حالی که خیلی ناراحت بود؛ چون در آن ایّام با همسرش دچار اختلاف شدید شده و برای طلاق در رفت‌وآمد به دادگاه بود.

او گفت: «من که الان این‌جا هستم، قرار بود که به خانۀ پدرم بروم و نمی‌دانم که چرا از خانۀ‌ شما سر درآورده‌ام! من باردارم و هیچ کس، حتّی همسرم خبر ندارد؛ جز دو تا از دوستانم! که پیشنهاد داده‌اند بچه را سقط کنم تا او را که هنوز کوچک است و روح ندارد، شریک مشکلاتت نکنم!»

من به یاد آن سخنرانی شما افتادم و سخنانتان را به او بازگو کردم و چند ساعت، او را نگه داشتم تا کاملاً آرام شود.

هنگام رفتن گفت: «دیگر به خانۀ پدرم نمی‌روم و به خانۀ خودمان برمی‌گردم.» و خیلی مرا دعا کرد و من از او خواستم که شما را دعا کند؛ چون آن مطالب را از شما آموخته بودم.

پس از مدّتی فهمیدم که هم بارداری‌اش را به همسرش گفته و هم دیگر خبری از طلاق نیست.

پس از مدّتی خواهرم در تماسّ تلفنی گفت: «در خواب دیدم که من و تو به حرم امام رضا ـ علیه السّلام. ـ مشرّف شده‌ایم. یک دست لباس خادمی، به تو داده و گفته شد که تو برای خادم‌ آن حضرت بودن، انتخاب شده‌ای. ناگهان در گوشه‌ای از صحن آن‌جا، آتش‌سوزی بزرگی رخ داد و مردم، وحشت‌زده شدند. تو خودت را به دل آتش زدی و نوزادی به نام… را از آتش بیرون آوردی و به مادرش تحویل دادی و مردم، خوشحال شدند و از تو تشکّر کردند.»

به خواهرم گفتم که شاید آن آتش، آتش دعوا و اختلاف بود و آن نوزاد، جنینی بود که من با مادرش دربارۀ سقط‌نکردن او صحبت کردم و او به دنیا آمده و به همین اسم، نامگذاری شده است؛ کودکی سالم، زیبا و دوست‌داشتنی!

***

بنده گفتم: خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ در قرآن کریم می‌فرماید: «مَن اَحیا نَفسًا فَکَاَنَّما اَحیَی النّاسَ جَمیعًا؛ کسی که یک نفر را زنده کند، انگار همۀ مردم را زنده کرده است.» (۱)

زنده‌کردن، انواعی دارد و هدایت‌کردن دیگران که باعث زنده‌کردن «روح» و «حقیقت» آنان است، از به‌ترین انواع آن است و هدایت‌کردن شما، هم باعث هدایت یک مادر و «زنده‌شدن» عقل و دل او شده و هم باعث «زنده‌ماندن» کودکش؛ پس آفرین به شما!‌ و خدا خیرتان دهد.

این ماجَرا را هم نقل کردم که مرحوم پدرم (حضرت استاد اسداللّه داستانی بِنیسی) ـ رضوان اللّه تعالی علیه. ـ نقل کردند: «روزی داشتم از جایی می‌گذشتم که دیدم آتش‌سوزی شده و مردی شخصی را از آتش نجات داده و دیگری او را کول کرده و دیگران دوْرش جمع شده‌اند و دارند از او قدردانی می‌کنند.

از آنان خواستم که به سخنانم گوش کنند و به آنان گفتم که این مرد، کار بزرگی کرده؛ چون شخصی را از آتش “دنیا” نجات داده است و اگر نجات نمی‌داد، آن شخص نمی‌توانست “مدّتی دیگر” در دنیا زنده بماند؛ حال، کسی که دیگران را از آتش “آخرت” نجات دهد و باعث “زندگی خوش ابدی” او شود، چقدر ارزش دارد؟؛ پس قدر علما و روحانیّت را بدانید که با سخنرانی‌ها و هدایت‌های خود، مردم را از عذاب‌های اخروی آگاه می‌کنند و نجات می‌دهند.»

***

چنانکه معلوم است، ماجرای این بانو و آن نوزاد و مادرش، از آثار حضور در مجالس سخنرانی دینی است؛ پس تا می‌توانید، در چنین مجالسی شرکت کنید تا هم جان خودتان زنده و زنده‌تر شود و هم چه‌بسا باعث زنده‌شدن‌ها و زنده‌‌ماندن‌ها شوید و اگر سخنرانی‌های بنده در شما یا دیگران، اثر گذاشته است، لطفاً برایم بفرستید تا ان‌شاءالله هم خوشحال شوم و هم آن را بیان کنم تا دیگران هم بدانند و بهره ببرند.

  1. مائده (۵)، ۳۲.

#روحانیت، #سخنرانی، #سقط_جنین، #شادابی، #زنده‌کردن، #مجلس_دینی، #هدایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته‌های مشابه:

دکمه بازگشت به بالا