دل (بشنو از دل، حرف دلْ زیبا بوَد)
بسم الله الرّحمان الرّحیم
شعری از حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ دربارهی دل:
بشنو از دل، حرف دلْ زيبا بوَد
دل، سخنگوى حق يكتا بوَد
دل به تو گويد كه گنج حق بوَد
دل به تو گويد كه حق، مطلق بوَد
دل به تو گويد: «وِرا با من ببين!»
دل به تو گويد: «بدى را زو مبين!»
دل به تو گويد كه آرامِ حق است
دل به تو گويد كه يزدان، مطلق است
دل به تو گويد كجا باشد خدا
دل به تو گويد كجا بينى وِرا
دل به تو گويد كه بر حق، ملحقم
دل به تو گويد كه مِرآت حقم
دل به تو گويد: «محلّ شفقتم»
دل به تو گويد: «مكان رحمتم»
دل به تو گويد كه من هستم سَليم
دل به تو گويد: «خدا باشد كريم»
دل به تو گويد كه حق، مشتاق چيست
دل به تو گويد كه او از آنِ كيست
دل به تو گويد كه نور از نور او است
دل به تو گويد كه دل، منظور او است
دل به تو گويد كه آرامش كجا است
دل به تو گويد كجا كارَت بهجا است
دل به تو گويد: «مكن تو غشّ و غَل!»
دل به تو گويد: «بكن خالصْ عمل»
دل به تو گويد: «بده بر من وِفاق!»
دل به تو گويد: «ببَر از من نفاق!»
دل به تو گويد: «مرا سنگين مكن!»
دل به تو گويد: «مرا رنگين مكن!»
دل به تو گويد كه هان! پاكم بدار!
دل به تو گويد: «چو خود، خاكم بدار!»
دل به تو گويد: «مكن هرگز گناه!»
دل به تو گويد: «مكن خود را تباه!»
دل به تو گويد كه خلوتخانه است
دل به تو گويد: «مَحبّتخانه است»
دل به تو گويد كه او دست خدا است
دل به تو گويد ز حق، او كى جدا است؟
دل به تو گويد «بِنيسى»!: «گوش دار
لحظههاى لطف را اى هوشيار!
حرف حق از هر كه باشد، گوش كن
دلچون عسل، آن را دمادم نوش كن»