شیر هیزم کش!
برسی _ رحمه الله. _ در كتاب «مشارق» می گويد: در حكايت سلمان _ رضی الله عنه. _ وارد شده است: وقتی كه شير بر او حمله كرد، گفت: «يا فارِسَ الحِجاز! اَدرِكنی؛ ای اسب سوار حجاز! مرا درياب.»
ناگهان اسب سواری ظاهر گرديد؛ او را خلاص كرد و به آن شير دستور داد: «از الان مَركَب [= وسیله ی سواری] او باش!» و سلمان بر او هيزم بار می كرد و به خاطر اطاعت كردن از فرمان علی _ علیه السّلام. _ باركشی می كرد و آن ها را از صحرا تا دروازه ی شهر می آورد.
قطره ای از دريای فضائل اهل بيت (عليهم السلام)، ج 1، ص 254 و 255
زيبا بود؛ امّا باورش کمی سخت!