چراغانی ستاره ها؛ دلیل وجودداشتن خدا

جايى را مى‏ بينيم كه چراغان كرده‏ اند و آيينه‏ بندان نَموده‏ اند [و] چراغ‏ هاى رنگارنگ را با طرز زيبايى در كَنار يكديگر قرار داده‏ اند.

     چراغ‏ هاى ثابت دارد. چراغ‏ هاى گردان دارد. چراغ‏ هايى چشمک مى‏ زند و خاموش و روشن مى‏ شود. چراغ‏ هايى هميشه روشن است [و] پرتو چراغ‏ هاى نامرئى، زيبايى آن‏ جا را دوچندان كرده است.

     خِرَد مى‏ گويد: چراغان‏ كننده‏ اى در كار است بسيار خوش‏ سليقه و داراى حسّ ابتكار.


اكنون به چراغانى آسمان مى‏ نگريم؛ آن هم چراغانی اى كه نه آغازش پيدا و نه انجامش [= پايانش‏] آشكار است.

    چراغانی اى كه [در آن،] ستارگان گوناگون در كَنار هم چيده و هر دسته‏ اى به شكلى [در]آورده شده. دسته‏ اى را مانند خوشه ی انگور ساخته‏ اند و دسته‏ اى را به شكل ترازو قرار داده‏ اند، دسته‏ هاى ديگر را به شكل جانوران گوناگون درآورده‏ اند، چراغ‏ هايى را در جاى خود ميخكوب كرده و چراغ‏ هايى را در گردش قرار داده و چراغ‏ هايى را رنگين كرده‏ اند [و] هزارها چراغ را با طرز بَديعى [= شگِفتی] آراسته و نقش و نگارى از نور، آشكار ساخته‏ اند.

    آيا عقل سالم مى‏ گويد: اين چراغانى نامحدود و پايدار، چراغان‏ كننده‏ اى دانا و توانا ندارد؟!

    آيا انصاف مى‏ گويد: اين چراغانى، خود به‏ خود پيدا شده؟!

    آيا چراغ‏ هاى اين چراغانى از كجا آمده يا اين ترتيب را در ميان چراغ‏ ها چه كسى قرار داده است؟!

    جز او [= خداى يگانه‏] كسى نمى‏ باشد.

    نشانه‏ هايى از او، ص 22 و 23

نوشته‌های مشابه:

دکمه بازگشت به بالا