نام‌ها و اوصاف امام زمان (علیه السّلام)

بسم الله الرّحمان الرّحیم

این متن، برگزیده‌ی سخنرانی حجّت الاسلام و المسلمین اسماعیل داستانی  بِنیسی درباره‌ی اوصاف و القاب امام زمان ـ سلام الله تعالی علیه. ـ است.


شرح این چهار لقب حضرت بقیّة الله الاعظم _ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. _ در جلسه ی گذشته گفته شد: 1. «بقیّة الله فی ارضه»؛ 2. «حجّة الله»؛ 3. «حجّت»؛ 4. «قائم».


     لقب پنجم: منتظَر.

     منتظَر یعنی: کسی که چشمِ انتظار به او دوخته شده و کسی منتظر او است یا کسانی منتظرش هستند.

     اگر قرار باشد که عزیزی امشب مهمان شما شود، شما از آغاز شب منتظرش می مانید و چشمتان به در دوخته می شود.

     شیعه، بلکه همه ی عالَم باید منتظر آن حضرت باشد.


     لقب ششم: منتقم.

     منتقم یعنی: انتقام گیرنده.

     بر طبق برخی از روایات شریف، پس از ظهور آن حضرت، به ترین ها و بدترین ها زنده می شوند و آن حضرت از بدترین ها به نفع به ترین ها انتقام می گیرد.


     لقب هفتم: مُضطَرّ.

     مضطر یعنی: درمانده و گرفتار.

     خداوند عالَم می فرماید: «اَم مَن یُجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ و یَکشِفُ السّوءَ و یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ؛ یا کسی که مضطر را هنگامی که او را بخواند [و دعا کند، دعای او را] اجابت می کند و گرفتاری [اش] را برطرف می گرداند و شما را جانشینان [دیگران در] زمین قرار می دهد.» (نمل، 62)

     حضرت امام جعفر صادق _ سلام الله علیه. _ در تفسیر این آیه ی مبارکه فرمودند: «این آیه در باره ی قائمِ از آل محمّد _ علیهم السّلام. _ است. او به خدا سوگند، مضطر است هنگامی که در مقام _ مقصود، مقام ابراهیم است که مکانی در کَنار کعبه ی مقدّسه است. _ دو رَکعت نماز می خواند و خدا را می خوانَد؛ پس، [خدا دعای] او را اجابت می کند و گرفتاری [اش] را برطرف می گرداند و او را جانشین در زمین می گرداند؛ هُوَ واللهِ المُضطَرُّ اِذا صَلَّی فِی المَقامِ رَکعَتَینِ، و دَعَا اللهَ، فَاَجابَهُ، و یَکشِفُ السّوءَ، و یَجعَلُهُ خَلیفَةً فِی الاَرضِ.» (تفسیر القمی، ج 2، ص 129)

     آری؛ مضطرّ حقیقی، آن حضرت است که وقتی اضطرار ایشان به این حد می رسد که دعا می کند، خداوند والا دعایش را مستجاب و مشکلش را برطرف می کند و ظهور و قیام اتّفاق می افتد و سرانجام، خلافت در زمین به آن حضرت می رسد.

     نمونه و فرد اصلی مضطر، آن حضرت است و در مرحله ی پسین، انسان های گرفتار دیگر.

     مادر، مشکل فرزندش را تنها مشکل او حساب نمی کند؛ بلکه مشکل خودش هم حساب می کند و بیش تر از خودش و مشکلاتش، در فکر او و مشکلات او است. اگر کودکی تب کند، مادر در سوزش تب او شریک می شود؛ بلکه بیش تر از کودک، مادر می سوزد و همه ی وجودش محو در مشکل فرزندش می شود تا این که بتواند آن را با دعا و تلاش برطرف کند.

     مشکلات همه ی شیعیان، بلکه مشکلات همه ی انسان ها، بلکه مشکلات همه ی آفریده های همه ی جهان، مشکلات حضرت صاحب الزّمان _ سلام الله علیه. _ است؛ چون ایشان صاحب جهان عالَم است.

     انسان اگر گرفتاری اش شَدید شد و درمانده گردید و دستش از همه جا کوتاه شد، خوب است که به یاد اضطرار آن حضرت بیفتد و دست به دامان آن مضطرّ حقیقی شود.

     همچنین ما هر گاه آیه ی شریفه ی مذکور را می خوانیم یا هر گاه به شکل دعا عرض می کنیم: «یا مَن یُجیبُ المُضطَرَّ»، به یاد ایشان بیفتیم و برای آن حضرت هم دعا کنیم و از خداوند والا بخواهیم که به احترام خود ایشان و به حقّ آن حضرت بر خودش، اضطرار و مشکلات ایشان و دوستداران ایشان و کسانی را که آن حضرت، عهده دار آن ها است، یعنی: گرفتاری های همه ی جهانیان را، برطرف کند که یکی از آن گرفتارها، خود انسان یا عزیز او است.


     لقب هشتم: مأمول.

     مأمول یعنی: مایه ی امید، کسی که آرزو می شود و به او امید بسته می شود.

     امید همه ی شیعیان حقیقی، آن حضرت است؛ چه پیش از ظهور و چه برای ظهور و چه پس از ظهور. آرزو و امید همه ی آنان، این است که آن حضرت کارهای آنان را راه بیندازد، گرفتاری هایشان را برطرف سازد، ظهور کند و همه ی جان ها، بدن ها و جهان را آباد گرداند.

     انسان اگر به مسائل مربوط به آن حضرت توجّه کند و خداوند والا به واسطه ی خود آن حضرت، به قلب انسان نظر کند، آرزویش آن حضرت می شود و آرزوهای دیگر برایش بی ارزش می گردد و از هیچ چیز و کس دیگری لَذّت نمی برد.

     کتاب «امید آینده»، شامل بیش تر از 200 شعر، از حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی _ رضوان الله علیه. _، در باره ی آن حضرت و ظهور است و در خیلی از ابیات آن، امید به ایشان مطرح شده و ایشان این کتاب را متناسب با همین موضوع، نامگذاری کرده است: «امید آینده»؛ یعنی: امیدی که در آینده ظهور می کند و همه ی جهان را به او می رسد.

     این کتاب، اشعارِ خیلی خوبی دارد؛ آن را تهیّه کنید و هر روز یک شعرش را بخوانید و چند لحظه با آن حضرت انس بگیرید.

یکی از مراجع _ رضوان الله علیه. _ فرمود که من در خلوت هایم به وسیله ی اشعار این کتاب، با امام زمان _ علیه السّلام. _ انس می گیرم.

     امید انسان باید آن حضرت باشد؛ نه سنگ طِلا و ماشین و همسر و فرزند و…؛ آن که ماندگار و اصل است، ایشان است. چقدر خوب است که انسان برای خدا آن حضرت را فقط بخواهد، آرزوهای ایشان آرزوهایش باشد، به عشق آن حضرت زندگی کند و به عشق ایشان بمیرد! «اَللّهُمَّ! اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحَمَّدٍ و الِ مُحَمَّدٍ، و مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ و الِ مُحَمَّدٍ.»


     لقب نهم: صاحب الزّمان.

     زمان که برگرفته ای از حرَکت زمین یا خورشید و یا هر دو است، در دست آن حضرت می باشد. ایشان می تواند زمین و خورشید را از حرکت بازدارد یا حرکت آن ها را کند و تند کنَد و در نتیجه، زمان را از کار بیندازد یا کوتاه و بلند گرداند؛ مثلًا: اگر زمین را به خورشید، نزدیک کند، زمان، کوتاه می شود.

     گفته شده است که روز شهادت حضرت امام حسین _ سلام الله علیه. _ بیش تر از 24 ساعت بوده است!

     بنده در مقام تأیید یا ردّ این نظر نیستیم؛ ولی «امکان دارد» که آن روز 72 ساعت طول کشیده باشد؛ یعنی: سه شبانه روز؛ چون خداوند والا زمان را در اختیار امام قرار می دهد و امام می تواند آن را طولانی کند.

     این نگاه ها چقدر توجّه انسان به آن حضرت را بیش تر می کند و بر امید انسان به ایشان می افزاید!


     لقب دهم: صاحب الأمر.

     مقصود از صاحب الأمر، یا صاحب الإمامة است؛ یعنی: ایشان امام است، یا صاحب الأمور است؛ یعنی: همه ی امور و مسائل، در دست ایشان است.


     لقب یازدهم: خَلَف.

     خَلَف یعنی: جانشین. هنگامی که گفته می شود: «فُلانی بچه ی خلفی است.»، یعنی: جای پدرش را گرفته است و راه او را ادامه می دهد و هنگامی که گفته می شود: «فرزند فلانی، ناخلف است.»، یعنی: جایگزین پدرش نیست.

     در دعای توسّل به حضرت صاحب الزّمان _ سلام الله علیه. _ عرض می کنیم: «و الخَلَفُ الحُجَّة». ایشان جانشین خدا، پیامبران، اهل بیت و اوصیای دیگر _ سلام الله علیهم. _ است.

     هر لقبی بخشی از مقامات آن حضرت را نشان می دهد.


     لقب دوازدهم: طاهر.

     طاهر یعنی: پاک.

     خداوند والا در آیه ی شریفه ی تطهیر می فرماید: «اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ و یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا؛ خدا فقط می خواهد که [هر گونه] آلودگی را از شما، اهل بیت، ببَرد [و بزداید] و شما را پاک کند؛ پاک کردنی.» (احزاب، 33)

     همه ی چهارده معصوم _ سلام الله علیهم. _ طاهر و مطهَّر بودند.

     حضرت امام زمان _ سلام الله علیه. _ از همه ی پستی ها، پلیدی ها، پِلِشتی ها، زشتی ها و چیزهای ناخوبی که ممکن است وارد روح انسان شود و آن را آلوده کند، پاک است. ایشان حتّی یک لحظه شرک نمی ورزد و یک لحظه حسادت نمی کند و حتّی به فکر این گونه مسائل نمی افتد.

     اگر در این استکان یک زهر کُشنده باشد، هیچ یک از شما، به آن، لب نمی زنید و نسبت به این کار و حتّی اندیشیدن در باره ی آن، پاک هستید.

     در این جا خوب است که این نکته گفته شود: برخی از ما فکر می کنیم که به جهت گناهان و خوهای بدمان، از نگاه آن حضرت افتاده ایم.

     نه؛ چنین نیست. درست است که ایشان از بدی های ما ناراحت می شوند، امّا مانند ما نیستند که اگر به کسی چند بار خوبی کنیم و او چند بار به ما سخن ناروا بگوید، از چشممان می افتد و دیگر به او توجّه و مَحبّت نمی کنیم.

     این، نقص و پلیدی است و انسان های بزرگ، مانند آن حضرت، از این پلیدی، پاک هستند و انسان هر چقدر به آنان بدی کند، از چشم آنان نمی افتد و آنان باز به او خوبی می کنند.


     لقب سیزدهم: سیّد الخَلق.

     سیّد الخلق یعنی: سَرور آفرینش، آقای آفریده ها.


     لقب چهاردهم: خاتم الأوصیاء.

     خاتم الأوصیاء یعنی: پایان و پایان دهنده ی جانشینان پیامبران. سلام الله علیهم.

     بر طبق چهار حدیث شریف، تعداد پیامبران _ سلام الله علیهم. _ 124/000 تا و بر طبق حدیث دیگری، 324/000 تا بوده است.

     هر پیامبری _ سلام الله علی نبیّنا و اله و علیه. _ دست کم، یک جانشین داشته است و پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و اله و سلّم. _ دوازده جانشین دارد.

     پایان و پایان دهنده ی همه ی آن جانشینان، حضرت صاحب الزّمان _ سلام الله علیه. _ است.


     لقب پانزدهم: خاتِمة الأئمّة.

     خاتمة الأئمّة یعنی: پایان و پایان دهنده ی امامان. سلام الله علیهم.


     اوصاف دیگری نیز در باره ی آن حضرت بیان شده است.

     عارف کم نظیر، سیّد ابن طاووس _ رضوان الله علیه. _ کتابی به نام «جمال الاُسبوع» نوشته است. جمال الاُسبوع یعنی: زیبایی هفته. این کتاب، شامل دعاهای هفته و دعاهای دیگر است و گویا مورد توجّه حضرت آیت الله بَهجت _ رضوان الله علیه. _ بوده است.

     در این کتاب از جَناب یونُس بن عبدالرّحمان نقل شده که حضرت امام رضا _ سلام الله علیه. _ همیشه دستور می داد که برای صاحب الأمر _ سلام الله علیه. _ دعا شود؛ با این که حضرت صاحب الزّمان _ سلام الله علیه. _ هنوز به دنیا نیامده بود.

     امام اگر به دنیا هم نیامده باشد، وجود دارد؛ وجودی به شکل نور یا روح یا با بدنی به گونه ی دیگر؛ چون بر طبق روایات شریف، نُخستین آفریده ها انوار مقدّس چهارده معصوم _ سلام الله علیهم. _ بوده است.

     حضرت امام رضا _ سلام الله علیه. _ «کانَ یَأمُرُ بِالدُّعاءِ لِصاحِبِ الاَمرِ _ عَلَیهِ السَّلامُ. _ بِهذا؛ همیشه دستور می داد که با این [عبارات] برای صاحب امر _ علیه السّلام. _ دعا شود.»

     باید پیش از ولادت دنیوی آن حضرت، برای ایشان دعا می شد؛ چه برسد به اکنون.

     بخشی از دعا این است: «اَللّهُمَّ! ادْفَعْ عَنْ وَلِيِّکَ و خَليفَتِکَ، و حُجَّتِکَ عَلَى خَلْقِکَ، و لِسَانِکَ الْمُعَبِّرِ عَنْکَ بِاِذنِکَ، النّاطِقِ بِحِکمَتِکَ، و عَينِکَ النّاظِرَةِ عَلَی بَرِیَّتِکَ، و شاهِدِکَ عَلَى عِبادِکَ، الْجَحْجاحِ الْمُجاهِدِ، الْعائِذِ بِکَ‏ عِنْدَکَ‏… اِنَّهُ الْهادِی الْمَهدِیُّ الطّاهِرُ التَّقِیُّ النَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّكِیُّ؛ خدایا! [بلاها و امور ناخوشایند را] دور کن از دوستت (یا سرپرست امور از سوی تو) و جانشینت و حجّت تو بر آفرینشت و زبان تعبیرکننده از تو، به اجازه ی تو _ آن حضرت، تنها با اجازه ی خداوند والا سخن می گوید؛ بر خِلاف برخی از انسان ها که هر چه از ذهنشان بگذرد، بر زبان می آورند. _، گوینده ی حکمت تو و چشم نگاه کننده به مردمِ و گواه بر بندگانت، بزرگوار مجاهد، کسی که در نزد تو، به تو پناه می آورَد… هدایت کننده ی هدایت شونده _ خداوند والا دم به دم، ایشان را هدایت می کند؛ در حالی که خدا همه را هدایت نمی کند؛ آن هم در حدّ آن حضرت. _، پاکِ باتقوای پاکیزه ی راضی [از خداوند جهان و هر چه او می فرماید و انجام می دهد] پاک.» (جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، ص 507 و 509)

     بحث نام ها، کنیه ها و لقب های آن حضرت را در همین حد، تمام می کنیم.


     ان شاء الله در جلسه ی دیگر می خواهیم به بحث ویژگی های بدنی و زیبایی های ایشان بپردازیم.

     هم اهل بیت _ سلام الله علیهم. _ پیش از ولادت آن حضرت، این مسائل را بیان کرده اند و  هم کسانی که ایشان به زیارت ایشان مشرّف شده اند.

     خوب است که انسان این خصوصیات را بداند تا اگر در کسی دو تا از آن ها را دید، به یاد آن حضرت بیفتد _ چنانکه حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی _ رضوان الله علیه. _ سروده است: «گر سیّدی بزرگ ببینم ز راه دور [/ بر چهره و به خال سیاهش نظر کنم]» (امید آینده، ص 181). _ و اگر احتمال داد که آن شخص، ایشان است، در پی او برود و همیشه در میان آفریده ها در جستجوی آن حضرت باشد و با هر بهانه ای ایشان را یاد کند؛ همان گونه که عاشق، پیوسته در فکر معشوق است. در یکی از اشعار بنده آمده است: «در خیابان، کوچه ها، بازارها، دیوارها / هر کجا کردم نظر، تنها تو را دیدم، تو را». انسان باید نسبت به آن حضرت، این چنین باشد؛ نه نسبت به دیگران. حیف است که دل برای غیر خداوند والا، اهل بیت _ سلام الله علیهم. _ و قرآن کریم خرج شود.

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته‌های مشابه:

دکمه بازگشت به بالا