مهربانی‌های پیاپی

مهربانی‌های پیاپی

امشب، یک‌شنبه، ۴ / ۹ / ۱۴۰۳، در ماشین عزیزی که داشت مرا از هیأت عصمةالزّهراء ـ علیها السّلام. ـ برمی‌گرداند و در نزدیکی مجتمعمان،  به یادم افتاد که می‌خواستم نان بخرم.

همین‌که او فهمید، دوْر زد و به نانوایی‌ تافتونی که از خانۀ ما فاصله دارد، رفتیم و نان خریدیم؛ امّا تا بنده خواستم که کارت بکَشم، او کارت خودش را کشید و در سردکردن نان‌ها و گذاشتن آن‌ها در پلاستیک کمک کرد.

در راهِ برگشت، به ایستگاه صلواتی چای و… که به مناسبت ایّام فاطمیّه برپا شده بود، نزدیک شدیم.

او پرسید: «آیا می‌خواهید که دم‌نوش بگیرم؟» گفتم: چون متبرّک به نام حضرت زهرا ـ علیها السّلام. ـ است، بله.

ماشین را نگه داشت و ۲ تا دم‌نوش گرفت و هنگامی که آمد، یک لیوان دم‌نوش را روی سقف ماشین گذاشت و دم‌نوش دیگر را که در آن از نبات‌های ریز همان‌جا ریخته بود، هم‌ زد تا شیرین شود و به بنده داد؛ سپس لیوان دیگر را برداشت و سوار شد و پرسید که آیا شیرین شده است؟ و بنده عرض کردم: بله.

جایتان خالی! نوشیدم و گفتم: خدا به شما و کسانی که این دم‌نوش را دادند، خیر دهد و شما را شیرین‌کام فرماید.

چند شب پیش به او گفته بودم که بر طبق حدیث شریف، یکی از ارزشمندترین کارها، نان‌دادن به دیگران است؛ برای همین، امشب به او گفتم: شما یکی از برترین کارها را انجام دادید. و باز تشکّر کردم.

#اطعام، #خدمت، #ایستگاه_صلواتی، #مهربانی، #نان‌دادن، #نیکوکاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته‌های مشابه:

دکمه بازگشت به بالا