تأثیر شگفت کارهای خوب و بد (کلیپ صوتی کوتاه)
بسم الله الرّحمان الرّحیم
چند لحظه از سخنرانی حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی
(متن صوت بالا):
تأثیر شگفت کارهای خوب و بد
دو جوان با هم، همزمان رسیدند به شهری در ایران. اذان ظهر شد. یکی گفت: «من میروم مسجد؛ نماز بخوانم.» رفیقش مسجد نرفت هیچ، رفت دنبال کار بد، دنبال گناه.
همان روز، به شب نکشیده، اوّلی که رفته بود مسجد، دستش شکست؛ امّا دومی که رفته بود دنبال گناه، قبل از این که شب بشود، یک شِمش طِلا پیدا کرد! خدا به او روزی کرد!
برایشان سؤال شد؛ فردایش رفتند پیش عالم عارف شهر.
آن عالم عارف به آنها فرمود: «بگذارید خودم به شما بگویم: آقایی که تا دیروز رسیدی به شهر ما، صدای اذان را شنیدی، رفتی مسجد، نماز، جماعت و دستت شکست و برایت سؤال شد که چرا؟! اتّفاقاً این که دستت شکسته، نتیجهی همین عبادتت است! برای تو نوشته شده بود که دیروز بمیری؛ مگر این که تا رسیدی، بروی نماز و ترک گناه داشتن. چون نماز را خواندی، عبادتت را کردی، به مسجد رفتی، در نماز جماعت شرکت کردی، مرگ از تو برداشته شد؛ امّا جوانی که یک شمش طلا خدا به تو داده! در تقدیر تو اینطور نوشته شده بود که اگر دنبال گناه بروی، یک شمش طلا به تو داده شود؛ امّا اگر دنبال گناه نروی، یک گنج داده بشود که این شمش طلا در آن گم است. اینقدر قرار بود خدا به تو جواهر بدهد!»
#پاداش، #ثروت، #جزا، #نماز اول وقت، #نماز جماعت، #گناه، #مرگ، #مسجد