پرسش‌های اعتقادی

خداشناسی و توحید

آیا توسّل به خدا از راه واسطه‌کردن اهل بیت ـ علیهم السّلام. ـ کار درستی است؟ چرا؟

توسّل به خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ به وسیلۀ اهل بیت ـ سلام الله تعالی علیهم. ـ ، دستور خود او است: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ و ابتَغوا اِلَیهِ الوَسیلَةَ و جاهِدوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُم تُفلِحونَ؛ ای کسانی که ایمان آوردید! نسبت به خدا تقوا بورزید و وسیله‌ای برای تقرّب به او بجویید و در راه او جِهاد کنید تا شاید شما [خودتان و دیگران را] رستگار کنید.» (مائده: 5، 35) و مقصود از «وسیله» در این آیۀ مبارکه، اهل بیت ـ سلام الله تعالی علیهم. ـ هستند.

     آیات مبارکۀ دیگر و روایات شریفه‌ای هم دربارۀ این موضوع وجود دارد.

خدا چگونه به وجود آمده است؟

خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ به وجود نیامده است؛ چون اگر به وجود می‌آمد، باید وجوددهنده‌(= آفریننده)ای او را به وجود می‌آورد و در این صورت برای وجودش به او نیاز داشت و دیگر خدا (یعنی: موجود مستقل و بی‌نیاز از همه‌کس و همه‌چیز) نمی‌شد.

چرا انسان باید همیشه چیزی را بپرستد؟

۱. خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ آفریننده و روزی‌دهندۀ همیشگی انسان و در نتیجه، مالک او است و کسی که مالک دارد، باید همیشه از مالکش اطاعت کند؛

۲. انسان با پرستش او به نعمت‌های فراوانی در دنیا و آخرت می‌رسد.

چگونه ممکن است که خدا آفرینندۀ زمان باشد؟

زمان، یک آفریده است و هر آفریده‏‌اى براى آفرینشش به آفریننده نیاز دارد؛ پس زمان به آفریننده (= خدا) نیاز دارد.

آیا کعبه همانند یک بت نیست؛ چون فقط به طرف آن سجده مى‏‌کنیم؟

خیر؛ فرق کعبه با بت، در این است که بت، معبود شمرده مى‏‌شد و کعبه، قبله است؛ یعنى: بت‏‌پرستان، هم به بت رو مى‏‌کردند و هم خود آن را عبادت مى‏‌کردند؛ ولى مسلمانان به کعبه رو مى‏‌کنند و «پروردگار آن» را مى‏‌پرستند.
 
عدل الاهی

آیا انسان، مختار است یا مجبور؟

کارهای انسان ۲ گونه است: ۱. کارهای اختیاری؛ ۲. کارهای غیراختیاری.

     محدودۀ اختیار انسان‌ها متفاوت است؛ مثلاً: کسی که عضوی از او فلج است، به گونه‌ای که نمی‌تواند از آن استفاده کند، در استفاده از آن، اختیار ندارد.

     خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ اختیار (قدرت انتخاب) را به انسان عنایت کرده و انسان، مجبور است که آن را داشته باشد و از آن استفاده کند و هر کسی در هر «کار اختیاری‌اش»، «مجبور» است که یک طرف آن (انجام‌دادن یا انجام‌ندادنش) را انتخاب کند؛ امّا این که کدام را انتخاب کند،‌ در دست او و «به اختیار» خود او است.

#اختیار، #جبر و اختیار

خدا به من ظلم كرده است؛ چون مرا براى هدفى آفريده است كه رسيدن به آن، زحمتى مى‌‏طلبد كه كار هر كسى نيست.

هم ۵ آیۀ قرآن کریم و هم عقل بیان می‌کنند که تکلیف و وظيفۀ هر كسى، به اندازۀ توان او است؛ پس، پيش از آن كه خداوند حكيم ـ جلّ جلاله. ـ وظيفه‌اى را بر عهدۀ انسان بگذارد، قدرت و توانش را به او عنايت می‌کند؛ اگرچه انجام‌دادنش سخت باشد؛ ولى ممكن است.

     آرى؛ «هر كه بامش بيش، برفش بیش‌تر.»؛ يعنى: برخى از انسان‏‌ها، همانند پيامبران و امامان ـ سلام الله تعالی علیهم. ـ كه قدرت فوق‌العاده‌اى (مانند قدرت درک وحى) دارند، ممکن است که به وظايف بيش‏‌ترى (همچون: رسانيدن كلام الاهى به مردم) مكلّف شوند.

آيا اين با عدل خدا می‌سازد كه كسى با عمرى عبادت و ديگرى با عملى كوچک در پايان عمرش، از اولياى خدا شود؟

1. گاهى ارزش يک عمل كوچک، بيش‌تر از هزار عمل ديگر است؛
2. درجات اولياى خدا ـ جلّ جلاله. ـ با هم فرق دارد.

خدا به من ظلم كرده است؛ زیرا از من نپرسيد كه آيا می‌خواهى به دنيا بروى يا نه؟

انسان، نه پيش از تولّدش و نه پس از آن، حقّى بر عهدۀ آفرينندۀ والايش ندارد؛ چون هيچ گاه از خودش چيزى نداشته و ندارد كه بخواهد آن را از خدا طلب كند؛ بلكه هر چه داشته و دارد، حتّى ارادۀ خواستنش و خودِ خواستنش را خالقش به او عطا فرموده است؛ پس خداوند مهرْبان، نه‌تنها به او ظلم نكرده و حقّى را از وى سلب ننموده است، بلكه نعمت‌هاى بیكرانش را بدون هيچ منّت و قيمتى، به او ارزانى داشته است.
 
امامت و اهل‌بیت‌شناسی

آیا بین مقامات ائمّه ـ علیهم السّلام. ـ تفاوتی وجود دارد؟

بر طبق حديث شريف، مقام حضرت امیرالمؤمنین ـ صلوات اللّه تعالی علیه. ـ از بقیّۀ ائمّۀ طاهرین ـ سلام اللّه تعالى عليهم. ـ برتر است.
حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

آیا پیامبر اکرم ـ صلّى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله. ـ به شهادت رسید؟

بر طبق حدیث شریف، آرى؛ با زهر و به دست عایشه و حفصه.
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله تعالی علیه)

دستورى که در قرآن کریم آمده و تنها حضرت علی ـ عليه السّلام. ـ توفيق انجام‌دادن آن را داشته است، كدام است؟

بعضی به محضر حضرت رسول اكرم ـ صلّى الله عليه و اله و سلّم. ـ مى‌رفتند و با اهداف نادرست، با آن حضرت درِگوشى سخن مى‌گفتند تا این که اين آيۀ مبارکه نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا ناجَيتُمُ الرَّسولَ فَقَدِّموا بَينَ يَدَى نَجواكُم صَدَقًةً ذٰلِکَ خَيرٌ لَكُم و اَطهَرُ فَاِن لَم‌تَجِدوا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحيمٌ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هنگامی که با فرستاده‌[ی خدا] گفتگوى محرمانه مى‌كنيد، پيش از گفتگوى محرمانه‌تان، صدقه‌اى تقديم کنید. اين [كار] براى شما به‌تر و پاكيزه‌تر است. و اگر چيزى نيافتيد، [بدانيد كه] خدا آمرزندۀ مهرْبان است.» (مجادله: 58، 12) و دستور داد كه براى نجواكردن با حضرت، ابتدا صدقه بدهيد؛ ولى هيچ كس حاضر نشد چنين كند؛ مگر حضرت اميرالمؤمنين ـ سلام الله تعالی علیه. ـ كه صدقه داد و با مولايش نجوا كرد.
حضرت امام حسین (سلام الله تعالی علیه)

چرا امام حسین ـ علیه‏ السّلام. ـ تقیّه نکرد تا شهید نشود؟

۱. یزید ـ لعنة الله تعالی علیه. ـ آشکارا و عملاً با اصل دین مقدّس اسلام مخالفت مى‏‌کرد و گناهان بزرگ را در جامعه رواج مى‏‌داد و مى‏‌گفت که هیچ وحیى نازل نشده است؛ لذا حضرت امام حسین ـ سلام الله تعالی علیه. ـ فرمودند: «و عَلَى الاِسلامِ السَّلامُ اِذا بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثلِ یَزیدَ؛ هنگامی که امّت [= مسلمانان] به فرمانروایى همچون یزید دچار شود، باید با اسلام خداحافظى کرد.»؛ برای همین، تقیّۀ آن حضرت برابر بود با نابودى دین به نام دین؛

۲. موقعیّت براى جنگِ «مفید» و شهادت «جامعه‏‌ساز»، در زمان آن پلید پدید آمد؛

۳. یقیناً آن حضرت از جانب خداوند والا ـ جلّ‌ جلاله. ـ دستور یا اجازۀ شهادت داشتند.

چرا امام حسین ـ علیه‏ السّلام. ـ حجّش را نیمه‌کاره رها کرد؟

چون آن حضرت دانستند که گروهى از مأموران یزید ـ لعنة الله تعالی علیه. ـ مى‏‌خواهند ایشان را در کَنار خانۀ خدا، کعبۀ مقدّسه، به شهادت برسانند و با «این‏‌گونه شهادت»
۱. خون آن حضرت محو مى‏‌شد؛ زیرا چه‌بسا آن گروه تروریست می‌گریختند یا امیر شهر مکّۀ مکرّمه، براى جلوگیرى از انقلاب مردمى، چند نفر را به عنوان متّهم دستگیر مى‏‌کرد و ماجَرا پایان می‌یافت و ننگ این کار، دامان بنى‏‌امیّه را نمى‏‌گرفت؛
۲. احترام خانۀ مقدّس خدا شکسته مى‏‌شد؛ برای همین، آن حضرت فرمودند: «لَاَن اُقتَلَ بَینى و بَینَ الحَرَمِ باعٌ اَحَبُّ اِلَىَّ مِن اَن اُقتَلَ بَینى و بَینَهُ شِبرٌ، و لَاَن اُقتَلَ بِالطَّفِّ اَحَبُّ اِلَىَّ مِن اَن اُقتَلَ بِالحَرَمِ؛ قطعاً من کشته‏‌شدن خود در یک‌باعىِ حرم [= مکّۀ مکرّمه و اطرافش] را بیش‏‌تر از کشته‏‌شدنم در یک‌وجبى آن دوست دارم و کشته‏‌شدنم در طَف [= کربلا] را بیش‏‌تر از کشته‏‌شدنم در حرم.»
۳. امنیّت خانۀ خدا متزلزل مى‏‌شد و چه‌بسا گروهى با توطئۀ حکومت ننگین اُموى، از فقهاى مزدور آن حکومت مى‏‌پرسیدند که آیا در صورت نبودن امنیّت در حرم الاهى، باز حج، واجب است؟ و آنان پاسخ می‌دادند که نه‌تنها واجب نیست، بلکه جایز هم نیست؛ در نتیجه، حج، کمرنگ یا تعطیل مى‏‌شد؛
۴. خداوند والا ـ جلّ‌ جلاله. ـ به آن حضرت دستور داده بود که در سرزمین کربلا به شهادت برسند.

چرا امام حسین ـ علیه‏ السّلام. ـ خود را به هلاکت انداخت؛ در حالى که خدا در قرآن کریم مى‏ فرماید: «و لاتُلقوا بِاَیدیکُم اِلَى التَّهلُکَةِ»؟

۱. طبق نظر برخى از مفسّران، این آیۀ مبارکه دربارۀ انفاق و احسان است؛ چون خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ در آن مى‏‌فرماید: «و اَنفِقوا فى سَبیلِ اللّهِ و لاتُلقوا بِاَیدیکُم اِلَى التَّهلُکَةِ و اَحسِنوا اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُحسِنینَ (بقره: 2، 195)؛ و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دست خود به هلاکت نیندازید و نیکى کنید؛ که خدا نیکوکاران را دوست دارد.» و مقصود، این است که انسان نباید در هنگام انفاق، خود را به هلاکت بیندازد و نباید به اندازه‏‌اى احسان کند که خودش درمانده شود؛

۲. بر فرض آن که این آیۀ مبارکه، شامل انفاقِ «نفْس» (از‌دست‌دادن جان به طور اختیارى) هم شود، از موردى نهى مى‏‌کند که انسان جان خود را به «هلاکت» و «نیستى» بیندازد و آن را بى‏‌دلیل و بدون این که اثر ارزشمندى بر این انفاقش بار شود، تلف کند؛ ولى اگر کشته‏‌شدن، برای امر‌به‌معروف و نهى‌از‌منکر باشد و «شهادت» محسوب شود و با آن، جامعه‏‌اى از خواب غَفلت، بیدار شود و در پرتو آن، رشد کند و سعادت جاودانه را به دست آورد، هلاکت شمرده نمى‏‌شود؛ برای همین، شهید، زنده است و هلاک نمى‏‌شود؛

۳. اگر شهادت حضرت ـ نعوذ باللّه تعالی. ـ مصداق این آیۀ مبارکه باشد، شهادت اصحاب حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ و حضرت امیرالمؤمنین ـ سلام الله تعالی علیه. ـ به دستور آن حضرات نیز ـ نعوذ باللّه تعالی. ـ باید مصداق آن باشد.

سر مبارک امام حسين ـ عليه السّلام. ـ در چند منزلگاه، قرآن تلاوت فرمود و آياتى كه قرائت فرمود، كدامند؟

در كتاب شريف «منتهی‌الآمال»، ج 1، ص 491 آمده است: از زيد بن ارقم روايت شده كه گاهى كه آن سر مقدّس را عبور می‌دادند، من در غرفۀ خويش جاى داشتم و آن سر را بر نيزه كرده بودند. چون برابر من رسيد، شنيدم كه اين آيه را تلاوت می‌فرمود: «اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحابَ الكَهفِ و الرَّقيمِ كانوا مِن آياتِنا عَجَبًا» (1). سوگند به خداى كه موى بر اندام من برخاست و ندا دردادم كه يا ابن رسول اللّه! امرِ سر مقدّس تو، واللّه از قصّۀ كَهف و رَقيم، اَعجَب و عجیب‌تر است.

     در همان كتاب، ج 1، ص 497 و 498 آمده است: چون سرهاى شهدا را با اُسرا به شهر حران وارد كردند و مردم براى تماشا از شهر بيرون آمدند، «يحيى»نامى از يهودان مشاهده كرد كه سر مقدّس، لب او حرَكت می‌کند، نزديک آمد، شنيد كه اين آيت مبارک تلاوت می‌فرماید: «و سَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا اَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ» (2)، از اين مطلب تعجّب كرد، داستان [شهدا و اسراى حسينى را] پرسيد. براى وى نقل كردند. ترحّمش گرفت. عِمامۀ خود را به خوانين علويّات (3) قسمت كرد و جامۀ خَزى داشت. با هزار درهم خدمت سيّد سجّاد (ع) داد. موكّلينِ اسرا او را منع كردند. او شمشير كشيد و 5 تن از ايشان بكشت تا او را كشتند بعد از آن كه اسلام آورد و تصديق حقيقتِ مذهب اسلام نَمود و قبر او در دروازۀ حران است و معروف به «قبر يحيى شهيد» است و دعا نزد قبر او مستجاب است.

     پاسخ كامل‌تر به تحقیق بیش‌تر نيازمند است و در این‌باره، دست‌کم 2 کتاب چاپ شده است.

1) كهف (18)، 9: مگر پنداشتى اصحاب كهف و رَقيم [= خفتگان غار لوحه‌دار]، از آيات ما شگِفت بوده است؟
2) شعرا (26)، 227: و كسانى كه ستم کرده‌اند، به‌زودى خواهند دانست به كدام‌بازگشتگاه برخواهند گشت.
3) يعنى: بانوان حسينى.

حضرت صاحب‌الزّمان (سلام الله تعالی علیه)

آيا «اباصالح» يكى از کنیه‌هاى حضرت مهدى ـ عليه السّلام. ـ است؟

بنده اين مطلب را در هيچ روايتى پيدا نكردم (1)، جز اين كه در نسخه‌اى از كتاب «الأمان من اخطار الأسفار و الأزمان» (2)، (گويا به نقل از حضرت امام محمّد باقر سلام الله تعالی علیه) چنين آمده است: «شايسته است انسان سرگردانِ در راه و گرفتار به بلا… بگويد: يا فارِسَ الحِجازِ! اَدرِكنى اَدرِكنى. يا اَبا صالِحٍ المهدِىُّ! اَدرِكنى اَدرِكنى. يا اَبَا الحَسَنِ! اَدرِكنى اَدرِكنى.»؛ آن‌گاه حضرت مهدی ـ علیه السّلام. ـ دستور می‌دهد كه تو از آن بلا رهايى يابى و به راه درست رهنمون گردى.(2)» شايد مقصود از «اباصالح المهدى» در اين‌جا، آن حضرت باشد.

1) عالم بزرگوار، مرحوم میرزا حسین طبرسی نوری ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در كتاب «النّجم الثّاقب يا مهدى موعود» (چاپ انتشارات علميّۀ اسلاميّه، ص 31 و نيز ص 421 و 422)، به نقل از كتاب «ذخيرةالألباب»، «اباصالح» را از كنيه‌هاى حضرت آورده و در اين‌باره توضيحاتى داده است؛ ولى دليل معتبرى براى آن بيان نكرده است.
2) نوشتۀ سيّد علىّ بن موسى بن طاووس، چاپ نُخست، قم، مؤسَّسۀ آل‌البيت ـ عليهم السّلام. ـ لإحياء التّراث، صفر 1409، ص 122.
3) و ينبغى أن يقول هذه الكلمات المتحيّرُ فى الطّرقات و المبتلىٰ ببلاء و لا قبل له به: «يا فارس… .»، فيأمر ـ عليه السّلام. ـ بخلاصک من ذلک البلاء، يهديک الى سواء السَّبيل.

آیا حضرت مهدى ـ علیه‏ السّلام. ـ از زمان ظهور خود، آگاه است؟

اعتقاد برخى از علما، این است که آن حضرت ـ سلام الله تعالی علیه. ـ از زمان «دقیق» و «حتمى» ظهور خود، آگاه نیستند و برخی معتقدند که ایشان از این مسأله، آگاه هستند.

می‌گویند که وقتی امام زمان ـ علیه السّلام. ـ ظهور کند، بعضی از به‌ترین و بدترین آدم‌ها رجعت می‌کنند. ابوذر یا سلمان و یا کسی که هزار سال پیش زندگی می‌کرد و در زمان خودش جنگجوی خوبی هم بود، اگر به دنیا برگردد، چه کاری از او برمی‌آید و چگونه می‌تواند خود را با پیشرفت‌های تازۀ جنگی تطبیق دهد؛ چه برسد به کسی که از کارهای نظامی، هیچ سر درنمی‌آورد؟ آیا به هر کسی با امداد غیبی، توانایی جنگیدن داده خواهد شد؟

۱. معلوم نیست که همۀ پیشرفت‌های تازه، در زمان ظهور هم باشد؛ چه‌بسا برخی از مسائل، مانند روش جنگ‌ها، به شیوۀ زمان‌های پیشین برگردد و برخی دیگر به گونه‌ای پیشرفت پیدا کند که قابل تصوّر مردمانِ امروز نباشد.

۲. از کجا معلوم که بزرگانی همانند سلمان و ابوذر، در زمان زندگی‌شان از آینده آگاهی نداشته‌اند؟ این دو شخصیت بزرگ، کسانی هستند که برای هر کدام از آنان، از سوی اهل بیت ـ سلام الله تعالی علیهم. ـ حکم ‌«مِنّا اَهلَ البَیتِ؛ [او] از ما، اهل بیت، است.» صادر شده است و چنانکه حضرات معصومین ـ صلوات الله تعالی علیهم. ـ در هر زمان از برنامه‌های لازم آن زمان، آگاه و با آن، هماهنگ هستند، چه‌بسا اصحاب خاصّشان هم نسبت به برخی از آن‌ها، چنین باشند.

۳. مگر شهیدان نوجوان و جوانِ ده‌ساله، پانزده‌ساله و بیست‌سالۀ دفاع مقدّس که تا پیش از جنگ، از کارهای نظامی، هیچ سر درنمی‌آوردند، جنگ را پیش نبردند و جلو هجوم دشمنی با چنان قدرت و زرق و برق را نگرفتند؟

۴. چنانکه خودتان نوشته‌اید، ممکن است که امدادهای غیبی، شامل رزمجویان لشکر حضرت صاحب‌الزّمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ شود؛ چنانکه شامل رزمجویان لشکر حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ شد.

 
معاد و آخرت‌شناسی

چرا شراب، نجس است؛ در حالی که در بهشت، شراب‌های فراوانی وجود دارد؟

در زبان عربی به هر نوشیدنی، «شراب» گفته می‌شود که یکی از آن‌ها شرابِ به زبان فارسی است که حرام می‌باشد و آن در بهشت وجود ندارد و در آن‌جا فقط نوشیدنی‌های حلال وجود دارد.

از کجا معلوم که زندگیِ پس از مرگ وجود دارد؛ در حالی که کسی آن را ندیده است؟

۱. کسانی بوده‌اند که مرده‌اند و زندگیِ پس از مرگ را دیده‌اند و دوباره زنده شده‌اند؛

۲. ندیدن یک چیز، دلیل بر نبودن آن نیست؛ چنانکه ما دردها را حس می‌کنیم و می‌دانیم که وجود دارند؛ امّا آن‌ها را نمی‌بینیم؛

۳. خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ و اهل بیت ـ سلام الله تعالی علیهم. ـ دربارۀ زندگیِ پس از مرگ، فراوان‌درفراوان، سخن گفته‌اند؛ پس آن، واقعیّت دارد؛ اگرچه فرضاً کسی ندیده باشد.

شفاعت چيست و شاملِ چه کسانی می‌شود؟

شَفاعت یعنی: واسطه‌گرى شخصیت آبرومندِ در نزدِ خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ بين انسان گنهكار و او براى آمرزيده‌شدن گناهان آن گنهکار.

     کسانی شفاعت می‌شوند که مؤمن و نمازخوان بوده‌اند؛ ولی مرتکب گناهان كبيره شده‌اند و گناهانشان با توبه يا انجام‌دادن كارهاى خوب و و بلاها آمرزيده نشده است؛ امّا به سبب عمل یا اعمال شایسته‌ای، لیاقت آمرزیده‌شدن را به دست آورده‌اند؛ مثلاً: به زیارت حضرت امام رضا ـ سلام الله تعالی علیه. ـ مشرّف شده‌اند یا هر صبح و شب، صلوات فرستاده‌اند.

آیا درست‌ است‌ که‌ چون در زمان پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله. ـ در عربستان چند میوه‏، لذیذ شمرده می‌شد، قرآن از همان‏‌ها نام برده و چون آن‏‌جا گرمسیر بوده، قرآن عذاب گناهان و اخلاقِ نکوهیده را آتش بیان کرده است؛ اگرچه با سرماى زیاد هم مى‏‌توان انسان را عذاب کرد؟

خیر؛ چون قرآن کریم، کتاب آسمانى براى همۀ بشر در همۀ زمان‏‌ها و مکان‏‌ها است و یقیناً انتخاب هر یک از آن میوه‏‌ها به عنوان نعمت بهشت و انتخاب آتش به عنوان عذاب دوزخ، حکمت‏‌هاى خاص دارد.

پس از این که انسان به لقاء‌الله برسد، چه می‌شود؟

همیشه از نعمت‏‌هاى مادّى و معنوى الاهى و رضایت و لقاى خداوند مهرْبان ـ جلّ جلاله. ـ بهره خواهد برد و حتّى در بهشت، روز‌به‏‌روز‏، به ساحت مقدّس او نزدیک‌تر خواهد شد و در پرتو «اعمالش در دنیا»، به پیشروى خود در مسیر تقرّب به او ادامه خواهد داد؛ همانند درخت پربارى که انسان یک بار آن را مى‏‌کارد؛ ولى پى‏‌در‌پى جوانه مى‏‌زند و ریشه مى‏‌دواند و از نِقاط دیگر، سر بر‌مى‏‌آورد و بخش‌هایی از دشت و صحرا را فرامى‏‌گیرد و همچون سفینۀ فضایى که پس از خروج از محیط جاذبۀ زمین، با نیروى عظیمِ ذخیره در آن و بدون نیاز به نیروى محرّک جدید، مسیرش را می‌پیماید، چنین کسی تا ابد به سیر خود ادامه مى‏‌دهد.

     در این‏ باره، خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ مى‏‌فرماید: «و لَهُم رِزقُهُم فیها بُکرَةً و عَشِیًّا؛ روزى‏‌شان صبح و شام در آن‏‌جا [= بهشت، آماده] است.» (مریم: 19، 62) و حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ فرموده‌اند:
۱. «و تَأتیهِم طُرَفُ الهَدایا مِنَ اللّهِ ـ تَعالىٰ. ـ لِمَواقیتِ الصَّلاةِ الَّتى کانوا یُصَلّونَ فیها فِى الدُّنیا؛ تُسَلِّمُ عَلَیهِمُ المَلائِکَةُ؛ در اوقاتى که بهشتیان در دنیا نماز مى‏‌خواندند، هدایاى جالبى از سوى خداوند والا، به آنان داده مى‏‌شود و فرشتگان به آن‏ان سلام مى‏‌کنند.»؛
۲. «و الَّذى اَنزَلَ الکِتابَ عَلىٰ مُحَمَّدٍ اِنَّ اَهلَ الجَنَّةِ لَیَزدادونَ جَمالًا و حُسنًا؛ کَما یَزدادونَ فِى الدُّنیا قَباحَةً و هَرَمًا؛ و سوگند به کسى که کتاب [قرآن] را بر محمّد نازل کرد، قطعاً زیبایى و نیکویى بهشتیان، [به‌مرور] افزایش می‌یابد؛ چنانکه در دنیا [به‌مرور،] زشتى و پیرى آنان، بیش‌تر می‌شود.».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته‌های مشابه:

دکمه بازگشت به بالا