صرفه‌جویی در زندگی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)

از شاخه های اِعتدال [= میانه روی] در زندگی، اصل «اعتدال در مصرف» است و در فرهنگ اسلامی از آن به «صرفه جویی» و «قَناعت» تعبیر شده است.

     قرآن کریم اعتدال را از صفات عِبادالرّحمان [= بندگان واقعی خدای مهربان] دانسته و می فرماید: «و الَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یُسِرفوا و لَم یَقتُروا و کانَ بَینَ ذلِکَ قَوامًا (1)؛ آنان (= بندگان خاصّ خدا) کسانی هستند که چون [= وقتی] انفاق می کنند، نه زیاده روی نَموده و نه سختگیر هستند؛ بلکه میان این دو، حدّ وسط را برمی گزینند.»

     هنگامی که امام صادق _ علیه السّلام. _ این آیه را تلاوت می کرد، برای تبیین [= توضیح] اعتدال در مصرف، مُشتی سنگریزه از زمین برداشت و آن را محکم در دست گرفت و فرمود: «این همان اِقتار و سختگیری است.»؛ سپس دست خود را گشود که همه ی آن به روی زمین ریخت و فرمود: «این اسراف است.» بار دوم، مشت دیگری برداشت و دست خود را کمی گشود؛ به گونه ای که مقداری فروریخت و مقداری در دستش باقی ماند و فرمود: «این همان قَوام و اعتدال است.» (2)

     همچنین شخصی از امام رضا _ علیه السّلام. _ پرسید: «چه مقدار خرجی بر [= هزینه برای] خانواده، مُجاز است؟» حضرت فرمود: «مرز میان دو حرام.» عرض کرد: «دو حرام کدام است؟ من آن [ها] را نمی شناسم.» حضرت فرمود: «مگر نمی دانی که خداوند، اسراف را حرام کرده و سختگیری را نیز حرام کرده است؟»؛ آن گاه آیه ی فوق را تلاوت کرد.

     سعدی در این باره می گوید:

نَه چندان بخور کز دهانت برآید                              نَه چندان که از ضعف، جانت برآید


حضرت امام خمینی _ قدّس سرّه. _ در همه ی ابعاد زندگی،… نمونه ی انسان کامل بود [و] از ابتدای جوانی که روح خود را از سرچشمه ی زلال معرفت سیراب می کرد، به صرفه جویی و پرهیز از اسراف و سختگیری، اعتقادی راسِخ [= استوار] داشت و توجّه به آن را سرلوحه [= دستور کار] زندگی خود قرار داد.

1_ صرفه جویی در زندگی

     حضرت امام _ قدّس سرّه. _ از کلام خدا دریافته بود که «اسراف کنندگان، برادران شیاطین هستند.» (3) و «خداوند، اسراف کنندگان را دوست نمی دارد.» (4).

     با این که از خانواده ای تقریبًا متمکّن [= ثروتمند] بود و توانِ ریخت و پاش، در زندگی برای او فراهم بود، امّا نفس خود را در پرتو اسلام چنان تربیت کرده بود که به کم ترین حدّ اسراف نیز راضی نمی شد و روح لطیف او از آلوده شدن به آن، سخت گریزان بود. …

     یک بار که خدمت امام بودم، از من خواستند پاکت دارویشان را بدهم. داخل پاکت، پمادی بود که باید به پایشان می مالیدند. بعد از مصرف دارو، امام، یک عدد دستمال کاغذی را به چهار تکه تقصیم کردند و با یک قسمت از آن، چربی پایشان را پاک کردند و سه قسمت دیگر را داخل پاکت گذاشتند تا برای دفعات بعد استفاده کنند!
به امام عرض کردم: اگر برنامه ی زندگی، این گونه است، پس، همه ی ما جهنّمی هستیم؛ چون ما واقعًا این رعایت ها را، به خصوص در مورد دستمال کاغذی نمی کنیم. امام فرمودند: «شما این طور نباشید؛ ولی باید رعایت کنید.» (5)…

     اینک به برخی از جلوه های صرفه جویی در زندگی امام توجّه می کنیم:

الف. صرفه جویی در آب

خانم دبّاغ مشاهدات خود را در این باره، چنین بازگو می کند: «امام اگر آب می خوردند، باقیمانده ی آب لیوان را خالی نمی کردند؛ بلکه کاغذی روی آن می گذاشتند تا بعدًا از آن استفاده کنند.» (6)

     همچنین در باره ی وضوگرفتن معظّم له [= ایشان] می گوید: «من بارها ناظر [= تماشاگر] وضوگرفتن امام بوده ام که ایشان در فاصله ی به جا آوردن اعمال وضو، شیر آب را می بندند و در موقع لازم، دوباره باز می کنند تا مبادا آب اضافی از شیر، خارج شود.» (7)

ب. صرفه جویی در برق

… یکی از اعضای دفتر امام، در این باره می گوید: «در اتاق حضرت امام، یک مهتابی با یک لامپ صدوات، روشن است که هنگام مطالعه یا نوشتن، چون این نور، کافی نیست، هر دو را روشن می کند.» (8)

     ایشان همچنین می گوید: «مکرّرًا [= بارها] دیده ام که معظّم له [= ایشان] از اتاقشان به طرف اَندَرون [= بخشِ غیر مهمانسرای خانه] رفته اند؛ ولی چند لحظه بعد، از میان راه برگشته، لامپ مهتابی را خاموش کرده و مجدّدًا [= دوباره] به طرف اندرون رفته اند؛ با آن که در آن موارد معمولًا بیش از چند دقیقه، در اندرون نمی ماندند و دوباره به همین اتاق برمی گشتند.» (9)

     … به گفته ی یکی از اعضای دفتر امام: «شما در منزل امام، یک چراغ اضافه ی روشن پیدا نمی کنید. بعضی مواقع، حتّی خود امام که مشغول فعّالیّت با شخصیت ها و افراد بوده اند، وقتی متوجّه شده اند که چراغ دستشویی، بی جهت [= بی دلیل]، روشن است، بلند شده اند و بدون آن که به دیگران امر کنند [= دستور دهند]، خودشان، آن را خاموش کرده اند.» (10)

ج. صرفه جویی در لباس

… یکی از یاران و شاگردان امام، از وَضع [= در باره ی روش] لباس پوشیدن ایشان، چنین می گوید: «امام به جای آن که لباس نو و رنگارنگ بخرند و مرتّب، لباس، عِوض کنند، یک دست لباس برای زمستان و یک دست هم برای تابستان داشتند و همیشه از همان دو لباس استفاده می کردند؛ ولی از لباس هایشان خوب نگهداری می کردند و در عین حالی که همان لباس، قدیمی بود، ولی تمیز بود. همیشه نَعلَین هایشان برق می زد.» (11)

     خانم فریده مصطفوی از شیوه ی دیرینه ی پدر خود در پوشیدن لباس می گوید: «شاید سال ها و سال ها، یک قَبا و لَبّاده داشتند و می پوشیدند که همه به صدا درمی آمدند که “فُلانی چقدر این یک قبا را می پوشد!”؛ ولی همین یک قبا آن قدر تمیز بود که شاید کم تر کسی به نظافت ایشان در قم پیدا می شد.» (12)

د. صرفه جویی در وقت

… نظم و انضباط، به ترین راه برای استفاده ی بِهینه [= خوب] از عمر و جلوگیری از هدررفتن آن است.

     [امام] علی _ علیه السّلام. _ در واپسین [= آخِرین] لحظات عمر گرانبهای خود، در وصیّت نامه ای به امام حسن و امام حسین _ علیه السّلام. _، چنین فرمود: «اوصیکُما و جَمیعَ وَلَدی و اَهلی و مَن بَلَغَهُ کِتابی بِتَقوَی الله و نَظمِ اَمرِکُم (13)؛ شما و همه ی فرزندانم و اهل بیتم و هر کسی [را] که نامه ام به او می رسد، به تقوا و ترس از خدا و نظم در کارها سفارش می کنم.»

     امام خمینی _ قدّس سرّه. _ در طول حیات [= زندگی] پُربرکتشان، هَمواره [= همیشه] مراقب بود تا از فرصت ها به ترین استفاده را نماید.

     تنظیم وقت و داشتن برنامه ی زندگی، او را قادر [= توانا] می ساخت تا در انجام همه ی امور شخصی، خانوادگی، حکومتی، علمی، مطالعاتی، عبادی و… موفّق باشند.

     یکی از یاران امام، در این باره می گوید: «امام آن قدر کارهایشان دقیق و منظّم بود که ما، در ایّامی که در آن جا (= نجف) بودیم، ساعت (کاری مان) را با کارهای ایشان تنظیم می کردیم؛ یعنی: آن موقعی که ایشان کاری را انجام می دادند، ما می فهمیدیم که ساعت، چند است؛ حتّی خانواده ی ایشان می فهمیدند که در این ساعت، آقا مشغول چه کاری است.» (14)

     امام علی _ علیه السّلام. _ در باره ی ویژگی اهل تقوا می فرماید: «شیوه ی اهل تقوا غنیمت شمردن فرصت ها و توشه گیری برای سفر آخرت است.» (15)…

     خانم دبّاغ در این باره می گوید: «امام در فاصله ای که بعد از نماز ظهر و عصر، برای ناهار می آمدند، اگر در این مدّت کوتاه، چند دقیقه ای فرصت می شد، قرآن برمی داشتند و می خواندند و گاهی این اوقات، کم تر از دو دقیقه بود و ایشان نمی گذاشتند که حتّی چند دقیقه از عمرشان بیهوده بگذرد.» (16)…

2_ صرفه جویی در خانواده

… رعایت صرفه جویی در خانواده ی امام _ قدّس سرّه. _ یک فرهنگ بود که نُمود [= نشان و جلوه ی] آن را می توان در چند محور زیر، مورد مطالعه قرار داد:

الف. مراسم ازدواج

ازدواج، سنگ زیربِنای تشکیل خانواده و رعایت اعتدال در مراسم عروسی، اوّلین گام مؤثّر در مسیر زندگی جمعی است.

     متأسّفانه از مشکلاتی که امروزه دامنگیر بسیاری از خانواده ها شده است و سرنوشت آینده ی نسل جوان جامعه را به مخاطره [= خطر] افکنده [= انداخته] است، رواج عروسی های پُرهزینه و چشم و همچشمی های نادرست است؛ البتّه کسانی هم هستند که خود را از چنگال آداب، رسوم و عادات جاهلی رها ساخته اند و به دور از بگومگوهای بستگان و همسایگان، زندگی سالمی را بر اساس معیارهای اسلامی و رفتار رهبران دینی برمی گزینند.

     این شیوه ی پسندیده را امام امّت _ قدّس سرّه. _ از دوران جوانی در پیش گرفت و در مراسم ازدواج خود و فرزندانش، آن را به کار بست.

     خانم فریده مصطفوی شنیده های خود در مورد مراسم عروسی امام را این چنین بازگو می کند: «مراسم عروسی، بسیار ساده برگزار شده بود؛ با این که پدرشان ثروتمند بود، و مراسم با شرکت اقوام و دوستان نزدیک انجام شد. (17)… در مورد مراسم ازدواج فرزندانشان، هم عقد گرفتند و  هم عروسی؛ البتّه خیلی مختصر و معمولی. نسبت به نوه هایشان، چون بعد از انقلاب بود، خیلی ساده برگزار کردند؛ البتّه جهیزیّه به دخترهایشان می ددند؛ ولی جهیزیّه ای به اندازه ی رفع حاجت [= برطرف شدن نیاز] و خیلی معمولی…؛ یعنی: یک فرش معمولی و دو دست رختخواب و مختصری وسایل دیگر. …» (18)

ب. مصرف خوراکی ها

خداوند در قرآن کریم می فرماید: «بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید.» (19)

     امام علی _ علیه السّلام. _ فرموده: «کسی که میانه روی را پیشه [= کار و عادت] خود سازد، هرگز سربار [= وابسته، طُفیلی، مزاحم و باعث زحمت] دیگران نخواهد شد.» (20)…

     خانم فریده مصطفوی می گوید: «همیشه به ما سفارش می کردند که به اندازه، غِذا درست کنیم تا اضافه نیاید و در زندگی، زیاد مصرف نکنیم. همیشه گوشزد می کردند که الان ما، در وضعی هستیم که امکان دارد وضع بعضی از خانواده ها، به سختی بگذرد.» (21)

     … خانم دبّاغ که مدّتی در پاریس در منزل امام به سر برده است، از خاطرات خود، چنین نقل می کند: «روزی من در نوفل لوشاتو (حومه ی پاریس) به علّت ارزانی، در حدود دو کیلو پرتقال خریدم؛ فکر کردم که هوا خنک است و برای سه اِلی [= تا] چهار روز، پرتقال خواهیم داشت.
امام با دیدن پرتقال ها فرمودند: “این همه پرتقال برای چیست؟!” من هم، برای این که کار خودم را توجیه کنم، عرض کردم: پرتقال، ارزان بود. برای چند روز این قدر خریدم. ایشان فرمودند: “شما مرتکب دو گناه شُدید: یک گناه برای این که ما نیاز به این همه پرتقال نداشتیم و دیگر این که شاید امروز در نوفل لوشاتو کسانی باشند که به علّت گران بودن پرتقال، تا حال نتوانسته اند تهیّه کنند و با ارزان شدن آن می توانستند مقداری از آن تهیّه کنند! ببَرید مقداری از آن را پس دهید! …”
گفتم: پس دادن آن ها ممکن نیست. فرمودند: “باید راهی پیدا کرد.” عرض کردم: چه کار می توانم بکنم؟ فرمود: “آن ها را بدهید به کسانی که تا به حال، پرتقال نخورده اند؛ شاید از این طریق، خدا از سر تقصیرت بگذرد!”» (22)

     امام _ قدّس سرّه. _ در باره ی خریدِ اضافه بر مصرف، حسّاس بودند که مثلًا: اگر می خواست آب لیمو بگیرند، به مشهدی حسین (خادم منزل) می گفت فقط به اندازه ی یک لیوان، آب لیمو بخرد و هر چه اصرار می کرد که یک شیشه می گیریم، نگه می داریم، کم کم مصرف می شود، می فرمود: «نه! فعلًا به آن اندازه ای که لازم است، باید بگیرید.»

     همچنین در مورد سبزی خوردن، بیش از چند فِلس [= سکّه ای پول] اجازه نمی داد بگیرند. (23)

     در زمان امام صادق _ علیه السّلام. _ مدّتی بود [که] نِرخ [= قیمت] گندم و نان، روز به روز در مدینه بالا می رفت. مردم، نگران شده بودند و عدّه ای گندمِ آینده ی خود را خریداری می کردند و آن را انبار می کردند. در این میان، مردمی هم بودند که به واسطه ی تنگدستی مجبور بودند روز به روز آذوقه ی خود را از بازار بخرند.

     معتب، وکیل خرج خانه ی امام صادق _ علیه السّلام. _، می گوید: «امام از من پرسید: “ما چقدر گندم در خانه داریم؟” عرض کردم: به قدری که چند ماه را کفایت کند [= برای چند ماه بس است]. فرمود: “آن ها را به بازار ببر و بفروش.” عرض کردم: گندم در مدینه نایاب است. اگر این ها را بفروشیم، ممکن است دیگر خریدِ آن، میسّر [= ممکن یا آسان] نباشد. فرمود: “همه را بفروش و بعد از این، نان خانه ی مرا روز به روز از بازار خریداری کن. نان خانه ی من باید بعد از این، نیمی گندم و نیمی جو باشد. خدا می داند من توانایی دارم که عیال [= خانواده ی] خود را با نان گندم به بهترین وجهی [= روش] اداره کنم؛ ولی این کار را نمی کنم تا در پیشگاه الاهی، مسأله ی اندازه گیری مَعیشت [= زندگی] را رعایت کرده باشم.“» (24)

ج. مَسکن

حضرت امام _ قدّس سرّه. _ پس از ازدواج، زندگی ساده ی خود را در منزلی بسیارکوچک و استیجاری [= اجاره ای] و مستقل، در شهر مقدّس قم آغاز کردند. (25)

     با زیادشدن تعداد فرزندان، تصمیم به خریدِ منزلی در محلّه ی یخچال قاضی، منزل فعلی امام، گرفتند.

     در قسمتی از زمین زِراعی [= زراعتی] حیاط، خانه ای برای اِسکان [= سکونت دادن] فرزندشان، حاج آقا مصطفی، که تازه ازدواج کرده بود، ساختند. (26)

     پس از قیام پانزده خرداد و تبعید ایشان به ترکیّه و عِراق، حضرت امام _ قدّس سرّه. _ منزل کوچک و قدیمی در حدود 45 متر مربّع و با حیاطی نزدیک به چهارده متر که نیاز به تعمیر و رنگ آمیزی نیز داشت، در نجف اجاره کردند.

     با این که افرادی همچون آقای اشراقی، داماد امام، بارها به آن حضرت پیشنِهاد داده بود که از مال شخصی خود، مخارج تعمیر و رنگ آمیزی خانه را بر عهده گیرد، حضرت امام _ قدّس سرّه. _ برای حفظ زیّ [= شکل زندگی و مقام] روحانیّت، آن را نپذیرفتند. (27)

     … با پیروزی انقلاب اسلامی، امام از دست اندرکاران خواست تا منزلی در محلّه ی مُستَضعَف نشین [= فقیرنشین] جَنوب شهر تهران، برای ایشان اجاره کنند و آنان نیز مدرسه ی رفاه را در نظر گرفتند تا امام بتواند از مردم هم استقبال کند. (28)

     آن گاه که امام _ قدّس سرّه. _ در بیمارستان قلب تهران بِستری شدند، شورای پزشکی، خروج امام _ قدّس سرّه. _ از بیمارستان را به شرطی تجویز کرده [= اجازه داده] بودند که در نزدیکی بیمارستان اِسکان [= سکونت] کند؛ از این رو ایشان به آقای رسولی فرمودند: «بروید منزلی مانند خانه ی پدرت برایم پیدا کنید.»

     پیداکردن خانه ی خشت و گِلی، آن هم نزدیک بیمارستان، کار آسانی نبود. پس از جستجو منزل جماران پیشنِهاد شد تا هم برابر [= موافق] خواسته ی امام باشد و  هم مردم بتوانند از حسینیّه ی جماران برای ملاقات های عمومی استفاده کنند.

     منزلی که برای امام _ قدّس سرّه. _ و دفتر ایشان در نظر گرفته شد، حدود 160 متر مربّع، زمین داشت. منزل خصوصی امام دارای دو اتاق، یکی برای ملاقات با شخصیت ها و دیگری برای استفاده و استراحت بود که گاهی ملاقات کنندگان به قدری زیاد می شدند که به اجبار از اتاق دیگر نیز استفاده می کردند. (29)

1) سوره ی فرقان، آیه ی 67.
2) تفسیر نورالثّقلین (حویزی، تعلیقه ی رسولی محلّاتی، افست علمیّه ی قم)، ج 4، ص 29.
3) سوره ی اعراف، آیه 31 [و] اَنعام، آیه ی 141.
4) سوره ی اِسرا، آیه ی 27.
5) پا به پای آفتاب، ص 117.
6) سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی به روایت جمعی از فضلا (گردآوری و تنظیم مصطفی وجدانی، انتشارات پیام آزادی، چاپ دوم، مجموعه ی شش جلدی، 1368 ه.ق.)، ج 4، ص 60.
7) همان، ص 60 و 61.
8) همان، ج 5، ص 73.
9) سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ص 73.
10) همان، ج 2، ص 82.
11) همان، ج 6، ص 29 و 30.
12) پا به پای آفتاب (امیررضا ستوده، نشر پنجره، چاپ اوّل، 1373 ه.ش.)، ج 1، ص 115.
13) نهج البلاغة (ترجمه و شرح فیض الاسلام)، نامه ی 47، ص 977.
14) سرگذشت های ویژه…، ج 4، ص 125.
15) غرر الحکم و درر الکلم (انتشارات دانشگاه تهران)، ج 6، ص 186.
16) سرگذشت های ویژه…، ج 4، ص 46.
17) پا به پای آفتاب، ج 1، ص 96.
18) همان، ص 105.
19) سوره ی اعراف، آیه ی 31.
20) نهج البلاغة (فیض الاسلام)، کلمات قصار، شماره ی 134.
21) پا به پای آفتاب، ج 1، ص 116.
22) سرگذشت های ویژه…، ج 4، ص 60.
23) همان، ج 2، ص 148.
24) بحارالانوار (محمّدباقر مجلسی)، ج 47، ص 59 و 60.
25) پا به پای آفتاب، ج 1، ص 95.
26) همان، ص 104.
27) سرگذشت های ویژه…، ج 6، ص 122.
28) همان، ج 4، ص 66.
29) همان، ج 2، ص 83 و 84.

زندگی به سبک آفتاب، ص 301 _ 311

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته‌های مشابه:

دکمه بازگشت به بالا