دربارۀ رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله): شب معراج، زیر پای تو صد کهکَشان گم شد (شعر)
و انسان هر چه ايمان داشت، پای آب و نان گم شد
زمين با پنج نوبت سَجده در هفت آسمان گم شد
شب ميلاد بود و تا سحرگاه، آسمان رقصيد
به زير دست و پای اختران، آن شب، زمان گم شد
همان شب چنگ زد در چين زلفت چين و غَرناطه
ميان مردمِ چشم تو يک هندوستان گم شد
از آن روزی كه جانت را اذان جبرئيل آكَند
خروش صور اِسرافيل در گوش اذان گم شد
تو نوحِ نوحی، امّا قصّه ات شوری دگر دارد
كه در طوفان نامت كشتی پيغمبران گم شد
شب معراج در چشم تو خورشيدی تبسّم كرد
شب معراج، زير پای تو صد كهكشان گم شد
ببخش ای محرمان در نقطه ی خال لبت حيران!
خَيالِ «از تو گفتن» داشتم، امّا زبان گم شد
از: عليرضا قزوه
امين قافله ی نور، ص 40 و 41
شعر قشنگی بود. استفاده كرديم.
شعری پرمعنی بود.