دربارهی امام علی (علیه السّلام): زبان خدا! (شعر)
به دلم چون زنى آتش، بكن انديشه از آن
كه گر اين خانه بسوزد، تو ميانش باشى
چشمپوشى كن از آن يار كه اَندَر نظرش
دگرانند و تو دائم نگرانش باشى
هر كه در مَزرَع دل، دانهی مِهر تو فشانْد
تو در آخِر، شَرَر خرمن جانش باشى…
آن كه لب جرأت بوسيدن پايش نكند
گو چهسان طالب كامى ز دهانش باشى؟
فیض روح دَم عیسی بوَد اَندَر لب آن
که تو در هر نفسی وِرد زبانش باشی…
ای کلاماللَّه ناطق! تو نباشی قرآن
بلکه قرآن، همه، جسم است و تو جانش باشی
رتبهی تو است ز قرآن به مراتبْ افزون
کاو بوَد گفتهی یزدان، تو زبانش باشی!
حور روبَد به مژهْ خاک درت «رضوانى»!
اگر اَندَر صف جاروبكشانش باشى
از: سیّد محمّد فصیحالزّمان (رضوانی)
در محفل روحانیان، ص 60 و 61
شعر بسيارزيبايی انتخاب كرده ايد. موفّق و سربلند باشيد.