نیاز انسان به موعظه (کلیپ صوتی کوتاه)
بسم الله الرّحمان الرّحیم
چند لحظه از سخنرانی حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی
(متن صوت بالا):
نیاز انسان به موعظه
همهی انسانها به موعظه نیاز دارند.
یک شخصی نقل میکند: «من لباسهایم را شسته بودم در جبهه؛ داشتم میچلاندم و روی بند، پهنشان میکردم که سنگینی یک دستی را روی شانههایم حس کردم. برگشتم، دیدم مهدی باکری است؛ این شهید بزرگوار. حال غریبی داشت. گفت: “آقاجعفری! چند لحظه با شما کار دارم.” گفتم: در خدمتم. پشتسرش راه افتادم. خاکریز را دوْر زد و روی زمین نشست. من هم نشستم. سرش پایین بود و با دست، خاکها را پسوپیش میکرد. پرسیدم: آقامهدی! کارتان چه بود؟ مشتش را آرام باز کرد. دانههای شن از لای انگشتهایش روی زمین ریخت. به صورتم نگاه نکرد. گفت: “حاجآقا! این خاکریز، مِنبر و من هم پامنبری. برایم حرف بزنید، نصیحتم کنید؛ این روزها خیلی به پند و اندرز نیاز دارم.”» میگوید اینها را شهید مهدی باکری به من گفت. «جا خوردم. گفتم: آقامهدی! این چه حرفی است؟ شما باید ما را راهنمایی کنید. شهید مهدی باکری بغضش را فروداد و گفت: “الان این منم که نیاز دارم.” هرچه طَفره رفتم، فایده نکرد. شروع کردم از قیامت گفتن، از بهشت، از جهنّم، از کاخهای بهشتی، از طبقههای آتش جهنّم. مهدی سرش را روی زانو گذاشته بود و اشک میریخت. حسوحالی داشت که تا آن روز ندیده بودم.»
ببینید این شهید بزرگوار، نمونه ـ بعضی شهدای ما نمونه یا نمونهترند، مقامات عالیتری دارند. یکیاش همین شهید مهدی باکری است. خاطراتی که از ایشان نقل میشود، انسان میخواند، بعضیهایش واقعاً ممتاز است. همهی شهدا در این حد نبودند؛ امّا ـ این مجاهد بزرگوار از روحانی جبهه میخواهد که مرا نصیحت کنید؛ حتّی به صورت خصوصی. اصلاً آمدهام مرا الان نصیحت کنید. برای من مِنبر خصوصی هم برو.
همهی انسانها به موعظه نیاز دارند.
#پند، #شهید باکری، #شهید مهدی باکری، #موعظه، #نصیحت