درباره‌ی امام سجّاد (علیه السّلام): بزرگی که از کودکی دوستش دارم (شعر)

تو ای «صحيفه»‌ی راز؛ ای فراتر از هستی!
شبيه صبح محمّد، شب علی هستی

شبانه تا سر خود را  ز سَجده برداری
يکی ـ دو آينه از صبح، بيش‌تر داری

تمام، دل شده بودی دعا که می‌خواندی
سمند روح به سمت خدا که می‌راندی

و اشک، اشاره‌ی خوبی است بر زلالی تو
و دل، نشانه‌ی خوبی ز بی‌زوالی تو

دلت عجيب به صبر جميل عادت داشت
به هجرتی ابدی، يک مدينه الفت داشت

کسی چنانکه تويی، هيچ کس نخواهد شد
به سرفرازی عَنقا مگس نخواهد شد

چقدر عشق و سخاوت به خاکيان دادی!
گرسنگان زمين را شبانه نان دادی

هميشه قاعده‌ی آسمان، نگاهت بود
و تا طلوع سحر، صبح در پناهت بود

تو را چگونه بگويم، تو را؟ نمی‌دانم
که در شُکوه بلند تو سخت حيرانم

در آستان شما از سکوت مجبورم
توانِ «از تو سرودن» نبود، معذورم

و اين چکامه فقط ذکر سَجده‌ای سَهو است
و بی‌تو هر چه بگوييم تا ابد، لَهو است

از: سیّد علی‌اکبر میرجعفری

یادواره‌ی دوازدهمین مراسم شب شعر عاشورا، ص 148؛ برگرفته از: صحیفه‌ی محرّم، ص 76 _ 78

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته‌های مشابه:

دکمه بازگشت به بالا