ابیات برگزیدۀ مهدوی (دربارۀ امام زمان ـ علیه السّلام. ـ و ظهور)

بسم الله الرّحمان الرّحیم

کتاب «امید آینده» شامل ۲۰۳ شعر از حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی  علیه. ـ درباره‌ی حضرت صاحب‌الزّمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ و ظهور است و شما می‌توانید اشعار این کتاب را در این نشانی دنبال کنید: http://benisiha.ir/2019/04/20/.

     برخی از ابیات برگزیده‌ی این کتاب، با شرح آن‌ها یا واژه‌هایشان به قلم فرزند ایشان، حاج‌آقا اسماعیل، به‌مرور به شما تقدیم می‌شود و هر گاه بیت تازه‌ای در این متن گذاشته شود، بالاترین مطلب قرار داده می‌شود و تاریخ این متن به‌روزرسانی می‌گردد.


جهان، بی‌روی او تار است و ظُلمت
جمالش می‌کند روشنْ جهان را

(تار: تاریکی. ظلمت: تاریکی. جمال: زیبایی. مقصود، چهرۀ زیبا است.)

امید آینده، ص 50

#ظهور، #نورانیّت


پرتو نور خدای اَزَلی
گرمی محفل اَخیار کجاست؟

(پرتو: شعاع. ازلی: وجود بی‌ابتدا. محفل: مجلس. اخیار: نیکان.)

امید آینده، ص 44


حجّت حقّیّ و امام زمان
پیرو فرمان تو جمع کُرات

(کرات: مقصود، کرات و سیّاره‌های آسمانی است.)

امید آینده، ص 43

#ولایت


جرعه‌ای از جام نگاهت بده
ای که بوَد لطف تو آب حیات!

(جام: پیاله. آب حیات: آب زندگانی. گفته شده: چشمه‌ای است که هر کس از آن بنوشد، عمر جاودان پیدا می‌کند.)

امید آینده، ص 43


هست وَلای تو بهشت ابد
مِهر رخ تو است چراغ نَجات

(ولا: مَحبّت. ابد: جاویدان، همیشگی. مِهر: محبّت.)

امید آینده، ص 43

#عشق امام زمان، #محبت امام زمان (علیه السّلام)، #تولی


ای که هستی مجری دین خدا!
از خدا خواهم ظهورت را، بیا…

تو بیا تا دین حقْ یاری شود
حکم‌هایش یک‌به‌یک جاری شود

(مجری: اجراکننده.)

امید آینده، ص 41 و 42

#دعای تعجیل فرج، #ظهور


انتظارت را کشم هر روز و شب
جان من آمد نِگارا! تا به لب

(نگار: محبوب، معشوق.)

امید آینده، ص 41

#انتظار، #انتظار فرج


ای که نورانی‌تری از آفتاب!
لحظه‌ای سوی دل شیعه بتاب

امید آینده، ص 39


از تو خواهم که مرا شاد کنی
هر دو گیتی به من امداد کنی

(گیتی: جهان، دنیا. دو گیتی: دنیا و آخرت.)

امید آینده، ص 38

#امداد غیبی، #شادی


ای مسیحانفس شیعه! بیا
ای تو فریادرس شیعه! بیا
ما، همه، دیده به ره دوخته‌ایم
از
غم دوری تو سوخته‌ایم

(مسیحانفس: کسی که نفسی مانند نفس حضرت عیسی مسیح ـ علیه السّلام. ـ دارد و می‌تواند مرده را زنده کند.)

امید آینده، ص 38


هر بلایی سوی ما رو کرده است
ای ز جان ما بلاگردان! بیا

(بلاگردان: دفع‌کننده‌ی بلا.)

امید آینده، ص 36

#بلا، #ظهور


«بنیسی» آرزو دارد نِگارا!
کند یک لحظه رویت را تماشا

(نگار: معشوق، محبوب، دلبر.)

امید آینده، ص 32

#آرزوی زیارت، #امام زمان، #تشرّف، #ملاقات با امام زمان (علیه السّلام)


بیا تا که جهان گردد گلستان
شود گل‌های شادابیْ شکوفا

امید آینده، ص 32

#زیبایی، #شادابی، #ظهور، #نشاط


قلوب شیعیان، آزرده گشته
دل اَهریمَنان شد سنگ خارا

بلا و فتنه، دنیا را گرفته
رها کن شیعه را از دست اَعدا

(قلوب: دل‌ها. اهریمن: شیطان. مقصود، انسان‌های شیطان‌صفت و پلید است. سنگ خارا: سنگ سخت، گِرانیت. فتنه: گمراه‌کردن، آشوب، گناه. اعدا: دشمنان.)

امید آینده، ص 32

#ظهور


تو درخشانی، درخشان می‌کنی
هر کسی را که بوَد اهل وَلا

(درخشان: روشن، روشنی‌دهنده. ولا: دوستی. مقصود، دوست‌داشتن اهل بیت ـ علیهم السّلام. ـ است.)

امید آینده، ص 31

#نورانیّت


ای که هستی شاهد اعمال ما!
کن نظر بر ما و بر اَطفال ما

(اطفال: کودکان.)

امید آینده، ص 28

#توسّل، #تربیت فرزند، #تربیت کودک، #فرزندداری


عزّت شیعه به تو وابسته است
عاشق تو کامل و وارَسته است

(وارسته: آزاده. مقصود، کسی است که از علاقه‌ی به دنیا، آزاد است.)

امید آینده، ص 27

#دوست‌داشتن امام زمان (علیه السّلام)، #آزادگی، #تولّی، #شیعه، #عزّت


هر کجا چشمان ما دنبال تو است
منتظر بر لطف و بر اِجلال تو است

(اجلال: بزرگواری.)

امید آینده، ص27

#انتظار فرج


بگرفته بلا همهْ جهان را
یا رب! برسان شَهِ زمان را

از لطف بکن ظهور را زود
تا شاد کند دل جهان را

(شه: شاه.)

امید آینده، ص 26

#دعای تعجیل فرج، #شادی، #ظهور


خدا! چشمان ما، در انتظار است
مُعَجَّل کن ظهور مهرْبان را

که آید، قلب‌ها آرام گردد
کند شادان تمام مؤمنان را

امید آینده، ص 25

(خدایا! چشمان ما منتظر [ظهور] است. در ظهور [امام] مهرْبان شتاب کن تا با آمدن [و ظهور] او دل‌ها آرام شود و او همۀ مؤمنان را شاد کند.
مُعَجَّل: کاری که در آن شتاب شده.)

#انتظار ظهور، #انتظار فرج، #ظهور


خدا! چشمان ما، در انتظار است
معَجَّل کن ظهور مهرْبان را

(معجّل: کاری که در آن شتاب شود، شتاب‌کرده‌شده.)

امید آینده، ص 25

#انتظار ظهور، #دعای فرج


خداوندا! رسان صاحبْ‌زمان را
امام و پاداشاه اِنس و جان را

(رسان: برسان. اِنس و جان: انسان‌ها و جن‌ها.)

امید آینده، ص 25

#امامت، #دعای فرج


تو می‌دانی که شوق دیدن روی تو را دارم
به یاد آرَم تمام عمرْ آن چشم سیاهت را…

همهْ‌شب در نظر آرَم تو را هنگام خوابیدن
به رؤیا تا که بینم شاید آن روی چو ماهت را

امید آینده، ص 23

(تو می‌دانی که شوق دیدن چهرۀ تو را دارم.در همۀ عمر، آن چشم سیاهت را به یاد می‌آورم. هر شب در هنگام خوابیدن، تو را در نظر می‌آورم تا شاید آن صورتِ مانند ماه تو را در خواب ببینم.
آرَم: می‌آورم.)

#تشرّف، #ملاقات با امام زمان (علیه السّلام)


اَلا ای یوسُف نرگس! به پشت ابرها تا کی؟
«بِنیسی» آرزو دارد که بیند روی زیبا را

امید آینده، ص 22

(ای یوسُف [حضرت] نرگس! تا کی در پشت ابرها[ی غیبت] می‌مانی؟ «بِنیسی» آرزو دارد که چهرۀ زیبا[ی تو] را ببیند.)

#تشرّف، #ملاقات با امام زمان (علیه السّلام)


اَلا! ای مصلح انسان! جفای کفر، افزون شد
بیا، چون جدّ خود برچین بِساط جنگ و دعوا را

امید آینده، ص 22

(ای اصلاح‌کننده‌ی انسان! ظلم [جهان] کفر، زیاد کرد. بیا و مانند جدّت [= حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ ] بساط جنگ و دعوا را جمع کن.
مصلح: اصلاح‌کننده. جفا: ظلم. افزون: زیاد. جدّ: پدربزرگ. برچین: جمع کن. بساط: هر چیز گستردنی.)

#ظهور


خطاب به حضرت صاحب‌الزّمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ :

اَلا! ای لیلیِ گیتی! جمال خویش را بنما
که تا مجنون بَرَد از یادْ اَفسون‌های لیلا را

اَلا: واژه‌ی خطاب؛ مانند «ای». گیتی: جهان. جمال: زیبایی. بنما: نشان بده، آشکار کن. افسون: ناز و کرشمه.)

امید آینده، ص 22


خطاب به حضرت صاحب‌الزّمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ :

اَلا! ای وارث «احمد»! بگو با لحن «داوود»ی
که «باطل رفت و آمد حق»، گلستانْ ساز دنیا را

امید آینده، ص 22

(ای وارث حضرت محمّد [صلّی الله علیه و آله و سلّم]! با لحن و صدای زیبای مانند صدای زیبای حضرت داوود پیامبر [ـ سلام الله تعالی علی نبیّنا و آله و علیه. ـ] بگو که «حق آمد و باطل رفت» (1) و دنیا را باغ و گلستان کن.
(1) اشاره به آیه‌ی شریفه‌ی 81 از سوره‌ی مبارکه‌ی اِسرا: «و قُل جاءَ الحَقُّ و زَهَقَ الباطِلُ اِنَّ الباطِلَ کانَ زَهوقًا؛ و بگو: «حق آمد و باطل نابود شد. قطعاً باطل، نابودشدنی بود.»])

#حق، #باطل، #ظهور


نور هدایت از او تابان بوَد به هستی
یا رب! بکن هویدا آن ساربان ما را

امید آینده، ص 21

نور هدایت از او در جهان می‌درخشد. ای پروردگار! آن هدایت‌کننده‌ی ما را آشکار کن [و ظهورش را برسان].
تابان: روشنایی‌دهنده. هستی: جهان، زندگی. رب: پروردگار. هویدا: آشکار. ساربان: نگهبان شتر، شتربان.)

#دعای تعجیل فرج، #هدایت


خطاب به خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ درباره‌ی حضرت صاحب‌الزّمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ :

با یاد و نام او ما هر جمعه، ندبه خوانیم
تا از کَرَم رسانی آن ندبه‌خوان ما را

(ندبه: دعای ندبه. کَرَم: بزرگواری، بخشش. ندبه‌خوان: گریه‌کننده.)

امید آینده، ص 21

#جمعه، #روز جمعه، #دعای ندبه، #ظهور


یا رب! رسان تو بر ما صاحبْ‌زمانِ ما را
تا که حیات بخشد روح و روان ما را

(رب: پروردگار، پرورش‌دهنده. حیات: زندگی.)

امید آینده، ص 21

#دعای تعجیل فرج، #زندگی، #ظهور


درباره‌ی زمانه‌ی ظهور:

خوشا در آن زمان بر اهل دنیا!
که دنیا می‌شود چون باغ زیبا

(چون: مانند، مثل.)

امید آینده، ص 20

#ظهور


درباره‌ی زمانه‌ی ظهور:

نمانَد کوردل یا دیده‌ی کور
در آن دوران، همه گردند بُرنا

(برنا: جوان، زیبا، خوب.)

امید آینده، ص 20

#بصیرت، #بینایی، #ظهور


ای خوشْ آن روزی که انوار خدا
جلوه‌گر گردد ز خَتم‌الأوصیا!

غنچه‌ی شادی شکوفا می‌شود
می‌رود بیرون ز جان‌ها غصّه‌ها

(انوار: نورها. جلوه‌گر: آشکار. ختم‌الأوصیاء: لقب حضرت صاحب‌الزّمان علیه السّلام.)

امید آینده، ص 18

#شادی، #غصّه، #غم، #ظهور


نَظَر کن بر منِ مِسکین که حُسنت را خریدارم
دلم را عاشق خود کن، نَه بر دنیا و مافیها

(نظر: نگاه. مسکین: تهیدست. حُسن: زیبایی. مافیها: آنچه در دنیا است.)

امید آینده، ص 17

#تولّی، #دنیادوستی، #عشق


به دستی دل، به دستی جان، خریدارم نگاهت را
ز جان و دل گذشتن ـ وَه! ـ چه آسان است بر شیدا!

امید آینده، ص 17

(با دستی دل و با دست دیگر، جان [خودم را به تو می‌دهم و در برابر] نگاهت را خریدارم. به‌به! از جان و دل گذشتن [در راه معشوق]، چقدر بر عاشق، آسان است!
وه: واژه‌‌ای که در هنگام تعجّب و تحسین گفته می‌شود. شیدا: عاشق.)

#عشق


بنازم دست صانع را که نقشت کرد بس زیبا
که حُسن روی تو دامن زند بر آتش سوْدا

امید آینده، ص 17

(دست آفریننده‌[ی تو] را بنازم؛ چراکه شکل تو را بسیار زیبا کرد؛ [به قدری‌] که زیبایی صورت تو، به آتش عشق [من به تو] باد می‌زند و آن را شعله‌ور می‌سازد.
صانع: سازنده، آفریننده. مقصود، خداوند والا است. نقش: شکل. بس: بسیار. حُسن: زیبایی. دامن‌زدن: باد زدن به آتش برای شعله‌ورساختن. سوْدا: عشق.)

#زیبایی، #عشق


هان! نیمه‌ی شعبان شد، چشم دل ما روشن!
هر گوشهْ درخشان شد، چشم دل ما روشن!

مهدی به جهان آمد،‌آن مِهر نهان آمد
بر شیعه توان آمد، چشم دل ما روشن!…

هنگام مَسَرّت شد، هنگامۀ بَهجت شد
میلاد مَحبّت شد، چشم دل ما روشن!

(حواسّت جمع که نیمه‌‌ی شعبان شد؛ پس چشم دل ما روشن باد!
هر گوشه‌[ی جهان]، روشن شد؛ پس چشم دل ما روشن باد!
[حضرت] مهدی [ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ]، آن خورشید پنهان و نیروی شیعیان، به دنیا آمد؛ پس چشم دل ما روشن باد!
هنگام شادی و شادابی و میلاد مَحبّت شد؛ پس چشم دل ما روشن باد!
هان: واژه‌ی تنبیه که برای آگاه‌کردن یا تٲکید به‌ کار می‌رود. درخشان: روشن. مِهر: خورشید. نهان: پنهان. توان: نیرو، قدرت. مَسَرّت: شادی. بَهجت: شادابی، خرّمی.)

امید آینده، ص 238

#نیمه شعبان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا