پاداش ۱۰ برابر
پاداش ۱۰ برابر
حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی
سهشنبه، ۱۱ / ۱۰ / ۱۴۰۳، دوستی را دیدم که حدود ۲۰ سال، او را ندیده بودم.
نقل کرد که چند سال پیش، مادرم به من گفت: «جاکفشی ما کهنه شده؛ به حدّی که دیگر نمیشود از آن استفاده کرد؛ یک جاکفشی بخر.» با خودم گفتم من که در خانۀ شما زندگی نمیکنم؛ پس چرا برای شما جاکفشی بخرم؟!؛ امّا به رویم نیاوردم.
به چند مغازه رفتم و قیمت جاکفشی چوبی خوبی را پرسیدم و همه گفتند: «۸۵۰هزار تومان.»؛ جز فروشندۀ آخِر که گفت: «۸۰۰هزار تومان.»
داشتم از مغازهاش خارج میشدم که پرسید: «میخواهی به چه قیمتی بخری؟» گفتم: من فقط ۵۵۰هزار تومان دارم. گفت: «این، جاکفشی آخر ما است. باشد؛ به همین قیمت میفروشم!»
هنگامی که مادرم آن را دید، با خوشحالی گفت: «من یک جاکفشی ساده میخواستم؛ چرا این جاکفشی خیلیزیبا را خریدهای؟»
چند سال پیش از آن، من به شخصی ۵میلیونو۵۰۰هزار تومان قرض داده بودم؛ امّا او پس نمیداد و گفته بود که هرگز پس نخواهم داد!؛ امّا همان روز، پس از این ماجَرا، با من تماس گرفت، شمارۀ کارت بانکی خواست و همۀ بدهیاش را واریز کرد!
***
بنده به او گفتم: آفرین! خداوند مهربان ـ جلّ جلاله. ـ میفرماید: «کسی که کار نیکی (پیش من) بیاورد، برای او ۱۰ برابر آن است؛ مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها» (۱) و تازه! این، کمترین پاداشی است که او به تو داده و انشاءاللّه بقیّهاش را در آینده، در دنیا یا آخرت، عنایت خواهد کرد.
او با شنیدن این آیۀ مبارکه و صحبتهایم، با شگفتزدگی به بنده نگاه کرد.
- اَنعام (۶)، ۱۶۰.
#ادب، #خدمت، #شادکردن، #عمل_صالح، #مادر، #نیکوکاری