ارزش پدر و دعایش، و چگونگی رفتار با او (اصل هر شخص از پدر باشد)
بسم الله الرّحمان الرّحیم
شعری از مرحوم حجّهالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ با شرح آن به قلم فرزندشان (حاجآقا اسماعیل):
اصل هر شخص از پدر باشد
حُرمتش پس زيادتر باشد
(ریشهی هر کسی از پدر است؛ پس احترامگذاشتن به او باید بیشتر باشد.
اصل: ریشه. حُرمت: احترام.)
هر كسى را به نام او خوانند
در سفر يا كه در حَضَر باشد
(هر کسی به نام پدرش خوانده میشود؛ چه در سفر و چه در وطن.
حضر: شهر. مقصود، وطن است.)
هيچ كس بیپدر نمیباشد
گرچه در اين سخن، نظر باشد!
(هیچ کس بدون پدر نیست؛ اگرچه در این سخن، دیدگاهی هست [که خودم آن را قبول دارم]!
نظر: اندیشه، دیدگاه.)
آن بوَد اين كه حضرت آدم
با زنش همبَر از قَدَر باشد
(آن دیدگاه، این است که حضرت آدم و زنش همنشین از قضا و قدر هستند [یعنی: بدون پدر به وجود آمده و همنشین شدهاند].
همبر: همنشین، همراه.)
سومين زادهی بدون پدر
هست عيسى كه پُرعِبَر باشد
(سومین پیداشدهی بدون پدر، عیسی است که [زندگانیاش] پر از عبرتها و پندها است.
زاده: پیداشده. عبر: عبرتها، پندها.)
اين سه، تثبيت قدرت حقّند
قدرتش زيب اين خبر باشد
(این سه [انسانِ بدون پدر، اسباب] ثابتکردن قدرت خدا هستند [و] قدرت او زینت این خبر است.
تثبیت: ثابتکردن. زیب: زینت، زیور.)
غير اين سه، همه، پدر دارند
بیپدر، آدمى مگر باشد؟!
(غیر از این سه، همه[ی انسانها] پدر دارند. مگر انسانی بیپدر وجود دارد؟)
حقّ اَب را خداىْ در قرآن
كرده روشن، به آن گذر باشد:
خدا در قرآن حقّ پدر را روشن کرده است و [در این شعر] به آن، راهی هست.
اب: پدر. گذر: راه، محلّ عبور.)
بايد احسان به او كند فرزند
خاصه گر در صف كِبَر باشد
(فرزند باید به او احسان کند؛ بهویژه اگر او در صف پیری باشد [= پیر باشد].
خاصه: بهویژه، مخصوصاً. کبَر: پیری.)
رنجها بس كشيده بر فرزند
نكند زحمتش هَدَر باشد!
([او] برای فرزند، بسیار رنجها کشیده است. مبادا زحمتهایش بیفایده باشد [و فرزندش زحمتهای او را تباه کند]!
بس: بسیار. هدر: بیفایده، ضایع، بربادرفته، تباه.)
واى بر عاقّ پدر!، زيرا
هر چه او میکند، ضرر باشد
(وای بر عاقّ پدر [= آزاردهندهی پدر و نافرمان از او]!؛ زیرا هر کاری که او انجام دهد، [برایش] ضرر است.)
هر پسر كه پدر بيازارد
تیرهبخت است و خیرهسر باشد
(هر پسری که پدرش را آزرده کند، بدبخت و بیحیا است.
تیرهبخت: سیاهبخت، بدبخت. خیرهسر: بیحیا، گستاخ، سرکش.)
هر كسى خدمتى كند به پدر
همدم مژدهی ظَفَر باشد
(هر کس به پدرش خدمتی انجام دهد، همنشین خبر خوش پیروزی است [و خوشبخت میشود].
همدم: همنشین. مژده: خبر خوش. ظفر: پیروز.)
بر جوانان سفارشى دارم
ـ گفتهام بهرشان شَكَر باشد ـ :
(به جوانان سفارشی دارم و سخن من برای آنان [مانند] شکر [شیرین] است.
گفته: سخن.)
هر كه خواهد سعادت دو جهان
تا نِهالش پر از ثَمَر باشد
(کسی که خوشبختی دو جهان را میخواهد تا نهال وجودش پر از میوه شود.
نهال: درخت تازهکاشتهشده یا تازهروییده. ثمر: میوه، بار درخت.)
بايد او خدمت پدر بكند
تا بسى دور از خطر باشد
(باید به پدر [خود] خدمت کند تا خیلی دور از خطر شود.)
در حديث آمده: «دعاى پدر
خوش بوَد همره پسر باشد
(در حدیث آمده است: «خوب است دعای پدر، همراه پسر باشد [یعنی: پسر، کاری کند که پدرش او را دعا کند].
خوش: خوب.)
چون دعاى پدر شود مقبول
وز لب تيغ، تيزتز باشد»
(چون دعای پدر قبول میشود و [در اثرگذاری،] تیزتر از لب شمشیر است.»
وز: و از. تیغ: شمشیر، هر چیز بُرنده.)
هر چه دارد «بِنيسى» اى فرزند!
از دعاى لب پدر باشد
(ای فرزند! هر چه «بنیسی» دارد، از دعای لب پدر [او] است.)
#احسان به والدین، #بدبختی، #پیروزی، #پدر، #خدمت به والدین، #خوشبختی، #دعای پدر، #دعای والدین، #عاقّ والدین