قبر فرشها را هم سوزاند!
مرحوم شيخ محمود عِراقی، در [كتاب] «دارالسّلام»، از قول بعضی از موثّقين [= اشخاص مورد اعتماد] می فرمايد كه در قبرستان امامزاده حسن در تهران رفتيم.
هنوز غروب نشده بود [كه] يكی از رفقا روی سنگ قبری نشست؛ يكمرتبه فرياد برآورد كه مرا بلند كنيد! ديديم سنگ مزار، مثل آتش است! روح چقدر معذّب بود كه به اين قبر و حتّی سنگ قبر هم گرمی آتش سرايت كرده!
می فرمايد: «من صاحب قبر را شناختم؛ امّا برای اين كه رسوا نشود، نامش را نمی برم.»
راجع به يک نفر ديگر هم ذكر می كند كه در قم او را دفن كردند. از قبرش شعله ی آتش، بالا زده و همه ی فرش ها و قالي های مقبره را سوزانده بود!
داستانهای پراکنده، ج 1، ص 11
خیلی قابل تأمّل است.
ممنون از نظردادنتان.