راهکارهای کنترل خشم (1)

بسم الله الرّحمان الرّحیم

این متن، برگزیده‌ی سخنرانی حجّت الاسلام و المسلمین اسماعیل داستانی بِنیسی درباره‌ی راهکارهای کنترل خشم است.


همه ی ما می دانیم که خشم و عصبانیّت، چیز بدی است و شاید هر یک از ما، در زندگی خود یا دیگران، آثار بدی از آن را دیده، چشیده و شنیده باشیم یا در کتاب ها و رسانه ها خوانده باشیم.

     برای این که انسان بتواند خشمش را کنترل کند، چه باید کند و دارو و درمان خشم چیست؟

     رسول اکرم _ صلّی الله علیه و اله و سلّم. _ فرمودند: «يا علیُّ! لاتَغضَبْ، فَاِذا غَضِبتَ فَاقعُدْ و تَفَكَّرْ فی قُدرَةِ الرَّبِّ عَلَى العِبادِ و حِلمِهِ عَنهُم، و اِذا قيلَ لَکَ: “اتَّقِ اللَّهَ.” فَانبِذْ غَضَبَکَ و راجِعْ حِلمَکَ؛ ای علی! خشمگین نشو و هنگامی که به خشم آمدی، بنشین و در باره ی قدرت پروردگار بر بندگان و صبر او نسبت به آنان بیندیش و هنگامی که به تو گفته شود: “از خدا بترس.”، خشمت را دور بینداز و به صبرت مراجعه کن.» [تحف العقول، ص 14]

     در این حدیث شریف، چند نکته ی مهم بیان شده است.

     نکته ی نُخست، لزوم پرهیز از خشم است؛ یعنی: انسان باید به گونه ای زندگی کند که زمینه ای برای عصبانیّت، پیش نیاید و نباید کاری انجام دهد که می داند آن، مقدّمه ی خشم او است؛ مثلًا: مردی می داند که اگر فُلان حرف را به همسرش بگوید، زنش پاسخ بدی می دهد و در نتیجه، او عصبانی می شود، نباید آن حرف را بگوید.

     حتّی امر به معروف و نهی از منکر، در صورتی واجب می شود که انسان احتمال جدّی تأثیر مثبت بدهد؛ امّا اگر مردی نماز نمی خواند _ هیچ بدی، بدتر از این، که نیست. _ و همسرش می داند که اگر او را امر به معروف (نماز) کند، نه تنها باز نماز نمی خواند، دو تا فحش هم می دهد، حق ندارد که او را امر به معروف کند؛ چه برسد به کسی که می داند اگر شوهرش دو تا فحش بدهد، او هم عصبانی می شود یا بدتر: دو تا هم فحش می دهد.
این جا سه مسأله ی نادرست اتّفاق افتاد: 1. امر به معروف کردن کسی که لیاقتش را ندارد؛ 2. لطمه زدن شیطان به دل، آزرده شدن قلب و دچارشدن به خشم؛ 3: انجام دادن کاری (/ کارهایی) یا گفتن سخنی (/ سخنانی) از روی خشم.

     انسان نباید زمینه ی عصبانیّت را در زندگی اش ایجاد کند و نباید با کسانی که او را عصبانی می کنند، بیش تر از مقدار واجب، رفت و آمد نماید.

     مرحله ی بالاتر، این است که انسان قلبش را بزرگ و سرشار از خدا کند؛ به گونه ای که اگر همه هم بخواهند او را خشمگین کنند، بیجا عصبانی نشود. این جمله را شنیدید که «فُلانی قلبش به اندازه ی قلب گنجشک است.»؟؛ یعنی: دلش خیلی کوچک است و زود کنترلش را از دست می دهد و عصبانی می شود. بکوش که دلت را دریا کنی.


نکته ی دوم این حدیث شریف: هنگامی که عصبانی شدی، بنشین.

     این دستورالعمل در چندین روایت آمده است.

     از سویی _ چنانکه گفته خواهد شد. _ خشم از شیطان است و شیطان از آتش است و از سوی دیگر، یک خاموش کننده ی آتش، خاک است؛ پس، نشستن که نوعی اتّصال به زمین و خاک است، خشم را فرو می نشاند.

     تازه! هنگامی که شخص عصبانی بنشیند، برخی از آثار خشم، از او و طرف مقابلش دور می شود.

     مثلًا: زن خشمگینی که در آشپزخانه است، اگر سرِ پا بماند، ممکن است که ظرف های روی کابینت را پرت کند و بشکند و مرد خشمگینی که ایستاده است، ممکن است که حرَکت کند و او را کتک بزند.


نکته ی سوم این حدیث شریف: هنگامی که عصبانی شدی، فکر کن.

     در باره ی چه فکر کنم؟ در باره ی دو چیز:
1. این که خداوند توانا قدرت دارد که بندگان نافرمانش را عذاب کند؛
2. این که او در عین این قدرتش، نسبت به آنان صبر می کند. آیا همین که کسی یک فحش دهد، خدا زبانش را از کار می اندازد یا همین که یک نگاه حرام کند، خدا چشمانش را کور می کند؟ نه؛ صبر می کند تا شاید او یک روز توبه کند یا کار خوبی انجام دهد و در نتیجه، کار بدش از بین برود.

     انسان هنگامی که عصبانی می شود، باید در باره ی این دو مسأله بیندیشد تا به دو اندیشه ی دیگر برسد:
1. اگر من صبر نکنم و بخواهم بر طرف مقابلم خشم بگیرم، خدا هم می تواند صبر نکند و بر من به سبب نافرمانی هایم از او خشم بگیرد و مرا عذاب کند. حالا امروز نکند، فردا.
2. من همانند خدا بشوم. او می تواند خشم بگیرد و عذاب کند؛ امّا صبر می کند. من هم می توانم خشم بگیرم و بلایی بر سر طرف مقابلم بیاورم؛ امّا صبر می کنم.

     این حدیث چقدر زیبا است و چقدر حرف در آن است!

 کسی که عصبانی شود، ممکن است که شیطان در گوش دلش بگوید: «اگر خشمت را ابراز نکنی، طرف مقابلت فکر می کند که تو حقیر و بی مقدار هستی.» چنین کسی باید به خودش بگوید که
اوّلًا: شاید او این گونه فکر نکند؛
ثانیًا: برای این که او این گونه فکر نکند، من که نباید کار نادرست انجام دهم یا سخن ناپسند بگویم و خودم را در نزد خدا خراب کنم؛
ثالثًا: اگر خشمم را ابراز کنم، تازه شاید فکر کند من آن قدر ضعیف هستم که او توانسته است مرا عصبانی کند!


نکته ی چهارم این حدیث شریف: هنگامی که به تو گفته شود: «از خدا بترس.»، خشمت را دور بینداز و به صبرت مراجعه کن؛ یعنی: نگذار خشمت دهان، باز کند و از قدرت صبری که خدا به تو داده است، استفاده کن.

     پس، انسان نباید عصبانی شود و اگر شد، باید بنشیند (استفاده از قدرت بدنی)، بیندیشد (استفاده از قدرت عقلی) و صبر کند (استفاده از قدرت قلبی).

     این حدیث شریف از غُرَر احادیث است؛ از احادیث کوتاهی که مطالب فراوانی در آن ها است.

     همین یک حدیث، کافی است برای این که انسان یک عمر، خشمگین نشود و اگر شد، از خشمش مراقبت کند.


رسول خدا _ صلّی الله علیه و اله و سلّم. _ فرمودند:  «اِذا غَضِبَ اَحَدُكُم و هُوَ قائِمٌ فَلْيَجلِسْ؛ فَاِن ذَهَبَ عَنهُ الغَضَبُ؛ واِلّا فَليَضطَجِع‏؛ هنگامی که یکی از شما خشمگین شود، اگر ایستاده است، بنشیند؛ پس اگر خشمش از او رفت، به تر؛ وگرنه، دراز بکشد.» [التّرغیب و التّرهیب؛ ج 3، ص 450، ح 16؛ برگرفته از: میزان الحکمة، ج 8، ص 454، ح 15180]

     یعنی: بدنش را بیش تر به زمین برساند _ در حالت درازکشیدن، بخش های بیش تری از بدن، به زمین می رسد تا در حالت نشستن. _ تا خاک کاملًا آتش خشم او را خاموش کند و انسان از آثار خشم، دورتر باشد؛ چون کسی که دراز کشیده است، کم تر می تواند کار ناپسند انجام دهد.


شخصی به نام ابی وائِل نقل کرده است که پیش عُروة بن محمّد سعدی رفتم. _ این، غیر از سعدیِ شاعر است. _ مردی با او سخنی گفت و عصبانی اش کرد. عروه برخاست و وضو گرفت و گفت: «پدرم از پدربزرگم، عَطیّه، برایم حدیث کرد و گفت که رسول خدا _ صلّی الله علیه و اله. _ فرمود: “اِنَّ الغَضَبَ مِنَ الشَّیطانِ، و اِنَّ الشَّیطانَ خُلِقَ مِنَ النّارِ، و اِنَّما تُطفَاُ النّارُ بِالماءِ؛ فَاِذا غَضِبَ اَحَدُکُم فَلیَتَوَضَّأ؛ قطعًا خشم از شیطان است و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش، تنها با آب خاموش می شود؛ پس، هنگامی که یکی از شما خشمگین شود، باید وضو بگیرد.“»

     وضو با آب است و آب، آتش خشم شیطانی را خاموش می کند.

     دنیا باید بدود تا این معارف مذهب مقدّس تشیّع، از نظر علمی برایش حل بشود.

نوشته‌های مشابه:

دکمه بازگشت به بالا